«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند...

این برنامه شما را به سفری به پیچیدگی های ریشه دار روابط انسانی مدرن می برد.

سریال دوستان یک مجموعه کمدی در مورد گروهی از شش دوست است که در منطقه منهتن شهر نیویورک زندگی می‌کنند. این مجموعه توسط دیوید کرینو مارتا کافمن از سال ۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۴ ساخته شده‌است. این سریال متمرکز بر زندگی سه مرد و سه زن بیست و چند ساله (که در روند سریال به سی و چند سالگی میرسند) است که ساکن محله گرین ویچ هستند. این سریال یکی از محبوبترین مجموعه‌های کمدی روزمره در تاریخ تلویزیون آمریکا است که دهها میلیون طرفدار در سراسر جهان بدست آورده‌است...

نگاهی محرمانه به ظهور، سقوط و رستگاری" تامی فای باکر:، کلاهبردار و مبلغ تلویزیونی.

داستان شخصیتی به اسم چارلی را مشاهده میکنیم که از هیپنوتیزم حیوانی رنج میبرد. عارضه ای که در طی آن شخص اگر در معرض هیجانات زیاد قرار گیرد کنترل عضلات بدن خود را از دست میدهد.

داستان یک نوازنده خجالتی و نوجوان که پس از مرگ خواهر بزرگترش سعی می کند همه چیز را کنار هم نگه دارد.

شاهزاده «آن»، مشغول سفر به کشورهای مختلف اروپایی است و در آخرین سفرش، به کشور ایتالیا و شهر رُم وارد می‌شود. او از برنامه‌های روزانه، کاملا خسته شده و دوست دارد یک زندگی پر از شور و شوق را تجربه کند. همین انگیزه باعث می‌شود، شبانه، قصر را ترک کرده و بی‌خبر وارد شهر رُم شود.

«هانا» یک کارگر است که از سمعک استفاده می کند. روزی به تعطیلات اجباری می رود و در این مدت سعی می کند شغلی موقتی پیدا کند. او مراقبت از مردی که بینایی اش را در سانحه آتش سوزی از دست داده را بر عهده می گیرد...

یک زن جوان اسپانیایی که به تازگی به برلین نقل مکان کرده، متوجه می شود لاس زدن او با پسر هم محله ی خود ممکن است برایش دردسرهایی به همراه آورد. یک شب که همان پسر همراه با دوستانش در خیابان هستند؛ او متوجه رازی وحشتناک می شود.

هنگامی که یک شیء یادگاری گرانبها به سرقت می‌رود، ملکه مارگارت و پرنسس استیسی از فیونا، پسر عموی مارگارت کمک می‌گیرند تا با مردی از گذشته‌اش آن را بازیابی کنند، و در نتیجه یک تغییر بسیار غیرمنتظره ایجاد می‌شود.

داستان یک مثلث عشقی بین یک دختر بشاش, دوست پسر خوش برخوردش و نامزدی که جوهره همسر بودن را داراست.

مرد جوانی که توانایی صحبت کردن و چرب زبانی در مقابل زنان را ندارد، نامه ای به معشوقه ی خود می نویسد اما این نامه به دست مادر معشوقه اش رسیده و او تصور می کند که این نامه برای او نوشته شده است.