داستان دختری 18 ساله به نام ماریا که یک همزاد شیطانی دارد که در آینه ها او را مشاهده می کند. اما بزودی وقوع رخدادهایی اوضاع را برای ماریا دشوار می کند و…

نانسی درو جوان پس از فارغ التحصیلی دبیرستان قصد دارد زادگاه خود را برای تحصیلات دانشگاهی ترک کند، اما خودش را در یک معمای قتل مرموز گرفتار می‌بیند.

اواخر قرن نوزدهم. «ون هلسینگ» (جکمن) شکارچی خون آشام ها و هیولاهاست و دستیارش، «کارل» (ونم) در این زمینه به او کمک می کند. واتیکان به «وان هلسینگ» مأموریت می دهد که هرچه سریع تر «کنت دراکولا» را بیابد و نابود کند...

«کای» (کیانو ریوز) جنگجویی است که به اویشی ، رهبر ۴۷ رونین ، می پیوندد تا از رئیسشان که به آنها خیانت کرده انتقام بگیرند...

«آقای بادوینگ» (رابینز) را برای مأموریتی تجاری فرامی خوانند. «والتر» دوازده ساله (هاچرسن) و برادر کوچک ترش «دنی» (بوبو)، در غیاب پدر به نوعی بازی فکری می پردازند که «دنی» در زیرزمین پیدا کرده است. اما بچه ها خیلی زود در می یابند که بازی «زادورا» قابلیت های نامتعارفی دارد و ناگهان «خانه ی بادوینگ ها» به فضا پرتاب می شود و …

وقتی جسدسه هزار ساله و مومیایی شده «ایمهوپت» - که به موزه ی ایتالیا انتقال یافته - زنده می شود و اعمال شرورانه و ترسناکش را از سر می گیرد,، آرامش خانوادگی «ریک اوکانل» (فریزر) بر هم می خورد...

کیت دختر جوانی است که در زندگی اش تصمیمات نادرست فراوانی گرفته. او قصد داشت که خواننده شود اما اکنون در یک فروشگاه کار می کند. هرچند هنگامی که او با فردی به نام تام در این فروشگاه ملاقات می کند زندگی اش زیر و رو شده. این اتفاق به قدری خوب است که باورش برای کیت دشوارمی باشد.

خانواده ماقبل تاریخ کرودز توسط رقیب خود, خانواده‎ بترمنز که ادعا می‎کند بهتر و تکامل یافته‎تر از آنهاست، به رقابت دعوت می‎شود.

اقتباسی ترسناک از یکی از برنامه های تلویزیونی معروف دهه ی هفتاد میلادی درباره ی یک جزیره ی جادویی.

۸۱۱ سال پس از میلاد، یک خانواده‌ی در جنگلی دور افتاده که چند روز با بیرکا فاصله دارد، زندگی می‌کنند. شرایط برای شکار و ماهیگیری سخت شده و پدر خانواده مجبور می‌شود...

داستان فیلم راجع به مردی کتابفروش است که توانایی سفر در زمان را دارد و این امر موجب شده است که در روابط خود با همسرش به مشکل بربخورد...

«چارلی» مرد جوانی است که به تازگی برادر خود را از دست داده و در رنج و ناراحتی به سر می برد، تا اینکه در همان قبرستانی که برادرش دفن شده به عنوان نگهبان شغلی پیدا میکند. او هر روز روح برادرش را می بیند، اما زمانی میرسد که او باید بین دختری که عاشقش است، و برادرش یکی را انتخاب کند...