دختری که بخاطر ابتلا به سرطان خون قرار است بزودی بمیرد، لیستی از چیزهایی که دوست دارد قبل از مرگ داشته باشد تهیه می کند. بالاترین گزینه در این لیست، پیدا کردن یک عشق واقعی است...

لندن، اوایل قرن بیستم. آشنایی نویسنده ای به نام «جیم بری» (دپ) با زنی بیوه به نام «سیلویا» (وینسلت) و فرزندانش منجر به خلق نمایش نامه ی «پیتر پن» می شود...

پس از وقوع یک تراژدی ,ماجا، دانش آموزی در استکهلم، به خاطر قتل به دادگاه می‌رود. پس از افشا ماجراهای دیگر شبهات بیشتری بوجود می آید.

مرا به خاطر بسپار، داستان رابطه عاشقانه ایست میان تایلر ( رابرت پاتینسون ) پسر جوانی که والدینش پس از خودکشی برادرش از هم جدا شده اند و آلی ( امیلی دی رایون ) دختر جوانی که شاهد قتل مادرش بوده است...

داستان دختری جوان که از خانه خود فرار کرده و در اسطبل یک پیرمرد مربی اسب مخفی می شود. دیری نمی پاید که بین او و یک کره اسب جوان پیوندی عمیق به وجود می آید و …

این فیلم روایتگر هشتاد و هشت روز جنگی حماسی است که جنگ یانگ مان چون و نیروهای گوگوریو در مقابل پانصد هزار نفر از مردان سلسله‎ ی تانگ را برای دفاع از سرزمینشان به تصویر می‎کشد.

در استخری به عمق شش متر، زوجی با سه موجود خونخوار گرفتار شده‌اند.

در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. «دانیل کافی» وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.

این فیلم بر اساس رمانی از پیتر کری ساخته شده است و داستان دزدی استرالیایی به نام "ند کلی" و گروهش را روایت می کند. آن ها در دهه ی 1870میلادی در حال گریز از چنگ قانون هستند.

داستان این فیلم در سال 1960 در نیو انگلند اتفاق می افتد. در این سال یک دختر و پسر که عاشق یکدیگر هستند تصمیم می گیرند از محل زندگیشان بگریزند . این فرار سبب می شود تا اهالی منطقه همه جا را به دنبال آنها بگردند و در حین این جستجو اتفاقات مختلفی را پشت سر بگذارند.

«کریستین» (انجلینا جولی) وقتی از سر کار باز می گردد متوجه می شود پسر کوچکش گم شده است. ماه ها تلاش بی وقفه ی کریستین برای یافتن فرزندش به نتیجه ای نمی رسد چرا که پلیس لس انجلس ان چنان که باید به وظیفه اش عمل نمی کند. پس از مدت ها جست و جو پلیس پسر کریستین را به او باز می گرداند. اما کریستین نمی تواند باور کند که این پسر واقعی او باشد، او فکر می کند پلیس بچه ای عوضی به او بازگردانده است و در این میان هیچ کس حرف های کریستین را باور ندارد و به او کمک نمی کند.

صد و پنجاه سال بعد از میلاد مسیح در بریتانیای کبیر، چهار خبررسان از طرف رم به کالدونیا، که طاعون آنرا فرا گرفته بود، فرستاده می شوند تا خبر صلح و کمک را به پادشاه آن جا برسانند. این چهار نفر گم می شوند و اکنون رم باید ده تن از بهترین هایش را مامور کند که آن ها را پیدا کرده و بازگردانند.