در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.

گاندالف و آراگورن دنیای مردان را در برابر سپاه سارون رهبری می کنند, تا توجه او را از فرودو و سم که با یک حلقه به کوه نابودی نزدیک می شوند، به سمت خود جلب کنند.

غریبه ای وارد یک روستای کوچک می شود و مدت کوتاهی بعد از آن یک بیماری مرموز در تمام منطقه شیوع پیدا می کند. در این بین یک پلیس وارد این ماجرا می شود که مجبور است برای نجات جان فرزندش ، این معمای پیچیده را حل کند و…

روایتی از داستان شرلوک هلمز مدرن که هم اکنون به همراه کارآگاهی در شهر نیویورک زندگی می کنند...

روایت سفر معنوی یک پیرمرد سالخورده 90 ساله کافر.

بیوه‌ای در می‌یابد که همسرش مردی بی‌گناه را به خاطر جرایم خود به زندان انداخته است.

داستان این مینی سریال در مورد پدری به نام ” تونی ” است . در جریان یک مسافرت به فرانسه ، پسر ” تونی ” که نامش ” اولیور ” است ، ربوده میشود و هیچگونه اثری از ربایندگان پیدا نمیشود . بنابراین ” تونی ” تصمیم میگیرد که خودش به دنبال پسرش برود و به هیچ عنوان حاضر نیست بپذیرد که پسرش ممکن است کشته شده باشد...

وقتی مادر "میا" دوست پسر جدیدش را به خانه می آورد, همه چیز برای میا 15 ساله تغییر می کند .

مامور شیوانش وظیفه ای بر عهده گرفته است: دستگیر کردن ویر، مردی که قاتل پلیس های فاسد شهراست. هر دوی آنها در نهایت علیه یک دشمن مبارزه می کنند، اما راهشان از همدیگر متمایز میشود و آن چیزی نیست جز قانون.

داستان فردی نابینا به نام "روهان" که بدنبال انتقام از قاتل دوست‌دخترش می باشد...

یک کشیش تبعیدی در حالی که در دهکده ای دور افتاده در اسپانیا زندگی می کند سعی دارد از شیاطین درون خود بگریزد…

«پیتر»، بعد از به هم خوردن رابطه اش با «سارا مارشال» که ستاره ی یکی از شبکه‌های کمدی آمریکا می باشد، خسته و دل شکسته برای یک مدت اندک به هاوایی می رود تا بلکه بتواند همه ی وابستگی هایی که به سارا پیدا کرده بود را فراوش کند. و حالا چون سارا هم به مرخصی آمده است و دقیقا از همان جایی سر در می آورد که پیتر برای فراموش کردن او به آن جا رفته بود. البته به همراه دوست جدیدش...