داستان فیلم درباره دوستی خیلی بعید یک استند آپ کمدین از لس آنجلس که مجبور شده به خانه اش در لانگ آیلند شرقی برگردد تا با یک متخصص پوست الکلی ولی جذاب و کاریزماتیک آشنا شود. هر کدام سعی میکنند به دیگری کمک کنند تا مشکلات گذشته شان را رفع کنند و ...

داستان فیلم پنج سال پس از پایان ماجرای قسمت اول شروع می‌شود. هیکاپ حالا در سنین نوجوانی می باشد، بسیاری از وایکینگ‌ها با اژدهاها دوست شده‌اند و سوار آنها می‌شوند. در همین حین هیکاپ متوجه می‌شود که این دوستی و صلح دوام ندارد.

« هانرى وردو » ( چاپلین ) كارمند بانك اهل پاریس ، با بروز بحران‏هاى اقتصادى در سال‏هاى دهه‏ى 1930 ، براى تأمین معاش خانواده مجبور مى‏شود به هر كارى دست بزند . او سرانجام ، كشتن پیر دخترهاى پولدار را بهتر از بقیه‏ى كارها مى‏یابد .

داستان چهار نفر که همدیگر را در شب سال نو ملاقات میکنند تا به یکدیگر کمک کنند در سختی های زندگی شان تغییراتی ایجاد کنند.

به جهنم یا «بل رو» خوش‌آمدید، زندانی با بالاترین نرخ مرگ و میر در ایالات متحده آ. جایی که بدترین ابرشرورها نگهداری می‌شوند و جایی که آن‌ها برای خروج هر کاری می‌کنند – حتی به گروه فوق-سری و فوق-مرموز «تسک فورس اکس» می‌پیوندند. مأموریت مرگ-یا-عمل امروز؟ گرد‌آوری گروهی از تبه‌کاران از جمله بلاداسپورت، پیس‌میکر، کاپیتان بومرنگ، رت‌کچر ۲، سیوانت، شاه کوسه، بلک‌گارد، جاولین و روانی محبوب همه، هارلی کویین. سپس...

شیفتگی مردی به طراح کتش سبب می‌شود تا زندگی‌اش را از بین برده و به خلاف روی آورد.

کلومبوس، تالاهاسی، ویچیتا و لیتل راک به سرزمین‌هایی از آمریکا ملحق می‌شوند که با هجوم زامبی‌ها مواجه شده‌اند.

هنگامی که تانگ رن و شین فنگ برای تحقیق در مورد جنایتی به کار گرفته می شوند، جنایتی بزرگ در توکیو رخ می دهد. جدالی بین کارکشته ترین کارآگاهان آسیا که...

داستان یک گروه از دوستان بین۲۰ تا ۳۵ سال است که روابط زناشویی را از سطحی ترین تا عمیق ترین شکل آن مورد بررسی قرار می دهند...

سن فرانسیسکو. «دانیل هیلارد» (ویلیامز) که همسرش، «میراندا» (فیلد) از او جدا شده، فقط اجازه دارد که روزهای شنبه بچه هایش را ببیند. او خیلی زود به این نتیجه می رسد که برای حضور بیشتر در کنار بچه ها، باید خود را به شکل یک خدمتکار زن درآورد و به استخدام در همسرش دربیاید...

«مایک اودانل»، پدر 37 ساله ای که زندگی برایش آنطور که دوست می داشته پیش نرفته است و آرزوی بازگشت به دوران جوانی را دارد، یک شب هنگام نجات یک پیرمرد به طور اتفاقی از پل پرتاب می شود و در صبح همان روز خود را پسری 17 ساله می بیند که دوباره به دبیرستان باز گشته است، او که نمی توانست با دختر خود رابطه صحیحی برقرار کند، اکنون به همان دبیرستانی که دخترش تحصیل می کند می رود و ...

یک دختر جوان و برادرش پس از کشف جواهری کنترل کننده هیولای شیطانی که درصدد نابودی جهان است ، سعی می کنند از آن جهت تحقق خواسته هایشان بهره ببرند..