فلیکس گریستون که مجبور به بازنشستگی زودرس شده است ، عاشق یک همراه واقعیت مجازی شده و این اتفاق به ضرر رابطه او با همسر و دخترش است.

در سال 1942، یک افسر اطلاعاتی در شمال آفریقا با یک زن جنگنده فرانسوی در یک ماموریت مرگبار در پشت خطوط دشمن آشنا می شود. هنگامی که آنها در لندن دوباره یکدیگر را ملاقات می کنند، رابطه عاشقانه آنها شکل می گیرد.

«کارمن» (وگا) و «جونی» (سابار)، خواهر و برادری هستند که باید\r\nجان پدر و مادر جاسوس شان، «گره گوریو» (باندراس) و «اینگرید کورتس» (گاگینو)، را نجات بدهند...

زندگی یک زن جوان پس از این که والدین خلافکارش، از یک غریبه می خواهند که در یکی از سرقت های بزرگی که در حال برنامه ریزی هستند، همکاری کند، زیر و رو می شود.

کونتا کینته جوان ساکن قبیله ای در گامبیا در 17 سالگی به دست بازرگانان برده ربوده می شود و به همراه عده‌ای دیگر در بدترین وضع با کشتی‌های تجاری به آمریکا منتقل و به فروش می‌رسد. او در آمریکا محتمل رنج های بسیاری می شود و...

سال ٢٠١٢. اقتصاد ایالات متحده از هم فروپاشیده و زندگی برای همه سخت شده است. جنسن ایمز قهرمان سابق اتومبیلرانی، در پی کشته شدن زنش سوزی و توطئه چینی برای قاتل جلوه دادن وی، دستگیر و زندانی می شود. جنسن در حالی که نگران فرزند تازه به دنیا آمده خویش است، توسط رییس زندان مجبور می‌شود در محبوب‌ترین مسابقه ورزشی شرکت کند. یک مسابقه اتومبیلرانی که البته در آن بی‌رحم‌ترین و قاتل‌ترین فرد که بتواند بقیه را از دور مسابقات خارج کند برنده می‌شود.

آنا از یک بیماری روانی رنج می برد، آن هم ترس از اجتماع و مکان های شلوغ است، بنابراین همیشه تنها در خانه اش می ماند. یک گروه جنایتکار به خانه آنا هجوم می آورند و آنا نمی تواند فرار کند. اما چیزی که مزاحمان از آن خبر ندارند این است که انزواطلبی تنها بیماری روانی آنا نیست.

سال ۱۹۳۵. برایونی تالیس فرزند ۱۳ ساله خانواده ای مرفه، با متهم کردن معشوق خواهر بزرگترش به جرمی که مرتکب نشده، سرنوشت زندگی خیلی‌ها را بکلی تغییر میدهد. بر اساس رمان عاشقانه انگلیسی، نوشته «یان مک ایوان».

ماری ، ملکه اسکاتلند ، در دنیای خائنانه دربار فرانسه با دسیسه های سیاسی و جنسی روبرو می شود.

دو افسر نیروی دریایی وقتی از یک بازجویی داعش رها می‎شوند، به خانه بر می‎گردند. یکی از آنان در تلاش است تا زنده بماند و دیگری نیز سعی می‎کند دوباره وارد هنرهای رزمی شود که سال‎ها پیش از آن مسیر جدا شده بود...

«آلیس» در راکون سیتی بیدار می شود و در میابد که زامبی ها همه جا هستند و تمام شهر آلوده شده, او با کمک «جیل ولنتاین» و «کارلوس اولیورا» باید راهی برای خارج شدن از شهر بیابد، زیرا قرار است تمام شهر با یک موشک هسته ای منهدم شود.

در تعطیلات تابستان یک نمایش در باشگاهی محلی در حال برگزاری است و تروی، گابریلا، شارپی، رایان، چاد، و تیلور در آن شرکت می کنند.