«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامه ی «دیلی باگل» کار می کند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک توده ی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او می چسباند و «پیتر» را متوجه نیمه ی تاریک وجودش می کند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه می گذارد...

در طی بحران کمبود بودجه و بسته شدن مدارس، معلمی تازه کار، راگبی مردان را به یک دبیرستان در شمال فیلادلفیا معرفی می کند.

داستان یک هواپیمای ارتش ایالات متحده که در سال 1945 بر فراز جنگل سیاه آلمان پرواز کرد. ناگهان انبوهی از پرهای کلاغ آن را فرا گرفت و...

داستان گروهی از کارمندان فروشگاه اسباب بازی که باید از یکدیگر در برابر انبوهی از خریداران آلوده به انگل محافظت کنند.

یک مرد زباله گرد به نام کلین که از گذشته خود عذاب می‌کشد, در جستجوی زندگی آرام بوده و به دنبال رستگاری می گردد. اما به زودی مجبور می شود با اتفاقات خشونت بار گذشته خود روبرو شود.

داستان فلورا، فیل سیرکی که دیگر توانایی اجرای حقه‎ هایش را ندارد. درست شب قبل از این که وی را بکشند، دختر 14 ساله صاحب سیرک او را فراری می‎دهد...

این فیلم درباره شخص والت دیزنی هست که در سال 1961 تلاش زیادی می کند تا داستان « مری پاپینز » را به سینما بیاورد و در این راه باید نظر نویسنده سخت گیر کتاب یعنی پی . ال تراورز را جلب کند...

در خلاصه داستان این فیلم ترسناک و فانتزی آمده است ، زمانی فرا رسیده که خون‌آشام‌ها به طور عمومی رفت و آمد می‌کنند و همه آنها را می‌شناسند. یک گروه مستندساز برای ساخت یک برنامه درباره‌ی ارتباط انسان‌ها و خون‌آشام‌ها با عده‌ای از خون‌آشام‌ها همکاری می‌کنند. اما چیزی نمی‌گذرد که متوجه می‌شوند چیزی بیشتر از آنچه که می‌دانستند در انتظارشان است و…

یک پلیس بدنام سابق برای تمدد اعصاب به مناطق جنگلی نقل مکان کرده ، اما وقتی برای تحقیق درباره یک قتل مجددا بکار فرا خوانده می شود, ارامش زندگیش بر هم می خورد.

وقتی یک غریبه ، زخمی و آسیب دیده نزدیک یک روستا پیدا می شود ، یک معدنچی در خانه اش به او پناه می دهد تا بهبود یابد و پس از مدتی ، حالش که بهتر می شود ، تصمیم به انتقام سختی می گیرد. اما…

سیلوی، تابستانی عاشقانه را با یک نوازنده ساکسوفون پشت سر می‌گذارد. این فردتوسط پدر سیلوی استخدام شده. این تابستان می‌گذرد و چندین سال بین این دو نفر جدایی رخ می‌دهد. پس از گذشت سال‌ها، دوباره این دو با یکدیگر برخورد می‌کنند و متوجه می‌شوند که مرور زمان، احساساتشان نسبت به یکدیگر را کمررنگ نکرده است....

داستان هیلدا که در بدن یک غول بیدار می شود، حال او باید از عقل و شجاعت خود استفاده کند تا به خانه بازگشته و مجددا انسان شود تا شهر ترولبرگ را نجات دهد.