پس از فروپاشی اکوسیستم زمین، دختری سیزده ساله به نام وسپر که با پدر فلج خود برای زنده ماندن تلاش می کند، با زنی آشنا می شود که رازی دارد که او را مجبور می کند تا از هوش، قدرت و توانایی های هک زیستی خود برای مبارزه برای آن استفاده کند.

ساعاتی پس از مرگ غم انگیز کوچکترین برادرشان در شرایطی نامعلوم، سه خواهر و برادر زندگیشان به آشوب کشیده می شود.

یوری اورلوو (نیکلاس کیج) یک دلال اسلحه است. او کارش را با فروختن اسلحه به اوباش خیابانی شروع می کند و بعد از گذشت ۱۰ سال، با یک فرمانده ارتشی افریقایی قرارداد فروش سلاح می بندد. از طرفی یک مامور پلیس بین الملل نیز او را تعقیب می کند و در این بین او میان وسوسه‌های نفسانی برای ادامه به این تجارت و عذاب وجدان بخاطر این تجارت کثیف، می ماند.

پس از تصادفی سخت، جان کالاهان به قدرت شفابخش هنر پی می‌برد. او امیدوار است که دستان صدمه دیده‌اش به او یاری کشیدن کارتن‌هایی کمیک و گاه بحث برانگیز را بدهد تا کمی از درد روحی‌اش کم کند.

واریس در دوازده سالگی از صحرا به دلیل اصرار پدرش برای ازدواج با پیرمردی که قرار است چهارمین زنش باشد فرار میکند و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و به موگادیشو میرود و از آن جا در زمان جنگ سومالی به واسطه مادربزرگش به انگلستان فرستاده میشود. او به محل اقامت خاله اش که همسر سفیر سومالی در لندن بوده میرود و مثل یک خدمتکار آن جا کار و زندگی میکند تا پایان جنگ سومالی که از ان خانه بیرون می‌آید و سرنوشتش سمت و سوی دیگری پیدا می کند...

داستان گروهی از ساکنان حومه شهر که وقتی یک شورش اندرویدی باعث می‌شود روبات‌های خانگی خوش‌نیت‌شان آنها را برای امنیت خودشان قفل کنند، در تلاش می باشند که ...

ایتان هانت و تیم صندوق بین المللی پول، به همراه تعدادی از متحدانش، پس از ناکامی در یک ماموریت، زمان محدودی در اختیار دارند تا همه چیز را به روال گذشته بازگردانند.

روایت آخرین روزهای یک زوج مسن که به زوال عقل مبتلا شده اند.

پس از اینکه کنتیس میان مردم به عنوان نماد “زاغ مقلد” شناخته شد، با همراهی تمامی منطقه ۱۳ بر علیه کاپیتول مستبد و رئیس جمهور اسنو شورش می کند ...

بعد از نابودی منطقه ی دوازده و فرار کتنیس و دوستانش از دست کاپیتول، آن ها به منطقه ی سیزده می روند که در زیر زمین جای گرفته شده. جنگ و شورش در منطقه های دیگر بر علیه کاپیتول بالا گرفته و تنها امید و سمبل مردم کتنیس است که به عنوان ماکینجی (مرغ مقلد) باید زنده بماند.

نگاهی عمیق به آینده ای نه چندان دور که در آن بشر در حال یادگیری سازگاری با محیط مصنوعی خود است. این تکامل انسان ها را فراتر از حالت طبیعی خود و به سمت دگردیسی سوق می دهد که ساختار بیولوژیکی آنها را تغییر می دهد.

داستان درگیری 8 روزه بین آرتور مک کوی، یک کلانتر فساد ناپذیر با گذشته ای آشفته، و رد بیل، یک شکارچی مزدور بدنام و منفرد را توصیف می کند که به دلیل بریدن سر قربانیانش و فرو کردن سر آنها در یک کیسه سیاه کثیف، شهرت دارد.