«اسکارلت جوهانسون» در این فیلم نقش یک موجود فضایی را بازی می‌کند که می‌تواند از لحاظ جنسی مردان را به ورطه‌ی نابودی بکشاند. اما کم کم برایش سوال پیش می‌آید که چرا این رابطه‌ها را از لحاظ عاطفی و انسان وارانه ای ادامه ندهد...

داستان یک افسر سابق نیروی دریایی که تحقیق می کند که چرا کل جوخه او در طول یک ماموریت مخفیانه کمین خورده شده است.

داستانی سحرآمیز و تاریک درباره سابرینا دختری نیمه انسان و نیمه جادوگر , او قصد دارد همزمان که با طبیعت سازگار می شود با نیروهای اهریمنی نیز مبارزه کند.

کالب، قاتل سیاسی سابق دولتی ست که مخفی شده . اما پس از اینکه دستیارش که به اندازه او خطرناک است، متوجه می شود جایزه ای برای سر کالب گذاشته شده، مجددا خود را نشان می دهد.

داستان خانواده ای که در مزرعه ای نوساز مورد حمله یک گروه خلافکار قرار گرفته و باید با آنها برای نجات جان خود مبارزه کنند.

در شهری کوچک که همه یکدیگر را می شناسند، یک اتفاق عجیب و غریب منجر به رخداد سلسله ای از اتفاقات می شود که در نهایت به ناپدید شدن یک بچه منتهی می شود. این اتفاق باعث می شود که این جامعه ی آرام به طور کلی به هم بریزد. سازمان های دولتی شیطانی و آن طور که به نظر می رسد، نیرو های ماورا الطبیعه ی نحسی در این شهر حضور پیدا می کنند. چند تن از افراد محلی به زودی متوجه می شوند که اتفاقاتی که در این شهر رخ می دهد بسیار فراتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.

در آینده ی دور حاکمی ستمگر به نام کاپیتول، همه ساله از میان ۱۲ منطقه ای که بر آنها حکمرانی می کند، پسر و دختری را بر می گزیند تا در یک رقابت خشن با رقبایی از مناطق دیگر مبارزه کنند. یا این حال «کتنیس اوردین» داوطلب میشود تا به جای خواهر کوچکترش که از منطقه آن‌ها برگزیده شده، به مبارزه برود.

پس از اینکه کنتیس میان مردم به عنوان نماد “زاغ مقلد” شناخته شد، با همراهی تمامی منطقه ۱۳ بر علیه کاپیتول مستبد و رئیس جمهور اسنو شورش می کند ...

پیروزی «کتنیس اوردین» و «پیتا ملارک» در دوره هفتاد و چهارم مسابقات عطش؛ به جرقه ای برای شورش مردم در مناطق مختلف «پانم» تبدیل می شود, و اکنون کاپیتول به دنبال شکار کتنیس و پیتا است...

بعد از نابودی منطقه ی دوازده و فرار کتنیس و دوستانش از دست کاپیتول، آن ها به منطقه ی سیزده می روند که در زیر زمین جای گرفته شده. جنگ و شورش در منطقه های دیگر بر علیه کاپیتول بالا گرفته و تنها امید و سمبل مردم کتنیس است که به عنوان ماکینجی (مرغ مقلد) باید زنده بماند.

داستان این سریال درباره قاتلی خونسرد و حرفه ای به نام دکستر می باشد که هم در اداره پلیس مشغول به کار است و هم در زمان مقتضی به قتلهای زنجیرهای خود می پردازد. دکستر دارای ظاهری بسیار آرام و دوست داشتنی است، به گونه ای که همه همکارانش او را بسیار دوست می دارند ولی..

یک مهماندار هواپیما به نام کاساندرا بودِن در اتاق هتل خود در دوبی بیدار می شود و در کنار خود یک جسد می بیند و از شب قبل چیزی به یاد نمی آورد. او از ترس با پلیس تماس نمی گیرد و صبح خود را مثل اینکه اتفاقی نیفتاده است ادامه می دهد و با دیگر مهمانداران و خلبانان برای سفر به فرودگاه می رود. در نیویورک با ماموران اف بی آی رو در رو می شود و...