اسکات لنگ دزدی است که به لباسی با توانایی خاص مجهز شده. او می تواند از نظر اندازه کوچک شود اما قدرت بدنی اش افزایش می یابد. حال او باید قهرمان درون خود را بیدار کند و با کمک مربی اش، دکتر هنک پیم، یک دزدی را برنامه ریزی و اجرا کند که به نجات جهان منجر خواهد شد.

رویاها و توهمات نگران کننده ای به سراغ «کورتیس»، پدر خانواده، آمده است. او که به شدت تحت تاثیر این رویاها قرار گرفته و معتقد است آخر الزمان در حال فرا رسیدن می باشد، در حیاط پشتی خانه اش شروع به ساختن یک پناهگاه در دل زمین می کند، تا خانواده اش را در برابر طوفان محافظت کند. این کار باعث شده خانواده اش از هم بپاشد و اطرافیانش به سلامت عقل او شک کنند، اما او قصد دارد برای محافظت از خانواده اش این پناهگاه را بسازد...

جسیکا جونز از بیماری اختلال روانی و استرس رنج می‌برد و این مسئله باعث می‌شود تا لباس ابرقهرمانی خود را کنار بگذارد و به جای آن تبدیل به یک کارآگاه خصوصی شود و...

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

بعد از این که دختر نوجوانی به نام سارا برای اولین بار سکس را تجربه می کند، روز بعد از خواب بلند شده و متوجه می شود که نه ماهه حامله است و کودکش یک موجود بیگانه می باشد.

رز زنی لال است که در حرفه ی لباس زنانه و فشن فعالیت دارد. او امیدوار است که در آینده طراح لباس شود اما یک حادثه ی تصادف رانندگی باعث می شود صورتش آسیب ببیند. او موافقت می کند که یک درمان سلولی جدید که هنوز در مرحله ی آزمایش قرار دارد را دریافت کند و این درمان باعث می شود که او زیبا تر و قوی تر از همیشه شود اما یک اثر جانبی نیز گریبان گیر رز می شود.

جولین رید و باربارا سالیوان با استفاده از دی ان ای یک جسد انسان نخستین، یک نوزاد انسان اولیه ای به نام ویلیام را شبیه سازی می کنند. ویلیام باید یاد بگیرد در محیطی که همه به او به چشم غریبه می نگرند زندگی کند. او تنها انسان وابسته به دوران غارنشینی بر روی کره ی زمین است.

یک زن هنرمند اما بی هدف با غریبه ی مرموز اما جذاب دیدار می کند. این غریبه سعی دارد "لحظه های ناب را دوباره بازسازی کند" و این زن هنرمند درگیر تلاش های عجیب و غریب او برای تحقق این خواسته می شود.

دنیا رو به نابودی است و مادری در حال مرگ پسر جوانش را برای پیدا کردن مکانی که به آرزوها حقیقت می‌بخشد، می‌فرسد.

آینده ای نه چندان دور. شهر جنایت زده ی دیترویت را در واقع سران یک «شرکت» اداره می کنند. با نظارت «ریچارد جونز» (کاکس)، معاون اداره پلیس، طرح ساخت نوعی روبات برای مبارزه با جنایت های مهارناپذیر خیابانی به انجام می رسد و خیلی زود هنگامی که یکی از ماموران پلیس به نام «الکس مورفی» (ولر) به دست گروهی از جنایتکاران به رهبری «بادیکر» (اسمیت) به قتل می رسد، «مورتن»، فرصت پیدا می کند تا ادعایش را عملی کند.

یک مامور زمان، به عنوان آخرین ماموریت دوران شغلی خود، باید یک بمب‌گذار را پیدا کرده و از اجرای برنامه‌ی او جلوگیری کند. او در همین راستا، 5 سال به عقب برگشته و با فردی آشنا می‌شود که بی ارتباط با ماموریتش نیست.

کتی، تامی و روث سه کودک یتیم هستند که در مدرسه ی شبانه روزی با یکدیگر آشنا و دوست می شوند. زمانی که آن‌ها بالغ می شوند، با وجود عشق عمیقی که میان آن‌هاست، باید با حقیقت تلخی که از کودکی انتظارشان را می کشیده است، روبرو شوند.