داستان یک دانش آموز دبیرستانی که مجبور می شود احساسات و عشقش را به یک شخص، مخفی نگاه دارد.

یک کارگردان تئاتر و همسر بازیگرش قصد دارند از یکدیگر جدا شوند. این زوج به طور کامل از هم فاصله می گیرند اما روند این جدایی برای هر دوری آن ها طاقت فرسا است.

تمامی پنگوئن‌ها برای ادامه‌ی نسل خود، باید آواز بخوانند تا با این روش، امکان جفت‌گیری برایشان فراهم شود. متاسفانه «مامبل» کوچکترین استعدادی در این زمینه ندارد و تلاش والدینش برای رفع این موضوع بی‌نتیجه است. او در عوض، استعدادی دیگری دارد و آن هم رقصیدن است.

الا جوان پس از مرگ ناگهانی پدرش خود را در سلطه نامادری بی رحم و دخترانش می یابد. اما او کسی نیست که امیدش را از دست دهد، پس از ملاقات با یک غریبه عجیب و غریب، بخت و اقبال به الا روی می آورد.

«بنجامین اِسپوزیتو» مشاور حقوقی بازنشسته ی ست که درصدد نوشتن یک رمان درباره پرونده قتل حل نشده ی ست که 25سال قبل رخ داده و هنور هم ذهنش را به‌شدت درگیر کرده است.

جوانی به نام «جمال» کودکی خود را در خیابان‌ها و حلبی آبادها گذرانده و عشقی رؤیایی به دختری به نام «لتیکا» دارد. جمال فرصت این را می‌یابد که در مسابقه تلویزیونی «چه کسی میلیونر می‌شود؟» شرکت کند. او تا آخرین سئوال این مسابقه پیش می‌رود اما وقت مسابقه به پایان می‌رسد و ادامه آن به برنامه آینده موکول می شود. در این هنگام پلیس که به پاسخ‌های صحیح جمال شک کرده و موفقیت وی را تقلب می‌داند و او را دستگیر می کند. در زمانی که او بازجویی می شود، ماجرایی از زندگی‌اش را تعریف میکند، ماجراهایی که نشان می دهد چرا جواب سوال‌ها را می داند.

«دوداس» (شاهرخ خان) پسر یک خانواده ثروتمند است که از دیرباز عاشق دختری بنام «پرواتی» بوده است، اما خانواده اش مانع ازدواج او با آن دختر شده اند. سرانجام دوداس برای تسکین دردش وارد مسیری برگشت ناپذیر می شود و سرنوشت او از دست او و همینطور خانواده اش خارج می شود...

بیوه‌ای در می‌یابد که همسرش مردی بی‌گناه را به خاطر جرایم خود به زندان انداخته است.

داستان فردی نابینا به نام "روهان" که بدنبال انتقام از قاتل دوست‌دخترش می باشد...

گرگ فوکر اکنون وارد حلقه اعتماد خانواده نامزدش پم شده است . زمان ازدواج آنها نزدیک است و از سوی دیگر پم به اعضای خانواده اش خبر می دهد که حامله است . با توجه به این شرایط جک و دینا ، والدین سنتی و محافظه کار پم تصمیم می گیرند با والدین بی خیال داماد آینده شان ملاقات کنند ....

«پیتر»، بعد از به هم خوردن رابطه اش با «سارا مارشال» که ستاره ی یکی از شبکه‌های کمدی آمریکا می باشد، خسته و دل شکسته برای یک مدت اندک به هاوایی می رود تا بلکه بتواند همه ی وابستگی هایی که به سارا پیدا کرده بود را فراوش کند. و حالا چون سارا هم به مرخصی آمده است و دقیقا از همان جایی سر در می آورد که پیتر برای فراموش کردن او به آن جا رفته بود. البته به همراه دوست جدیدش...

شاهزادگانی که تبدیل به کوتوله شده اند، به دنبال یافتن کفش های قرمز خانمی هستند تا طلسمشان را بشکنند، اما این کار آسان نخواهد بود.