داستان دختری اهل تگزاس که در یک مثلث عشقی اسیر شده راهی برایش باقی نمانده است.

در تعطیلات تابستان یک نمایش در باشگاهی محلی در حال برگزاری است و تروی، گابریلا، شارپی، رایان، چاد، و تیلور در آن شرکت می کنند.

گروهی از زنانی که شوهرانشان در افغانسان مشغول خدمت نظامی هستند، یگ گروه سرود تشکیل داده و در مرکز توجه رسانه های جهانی قرار می گیرند.

«امیلی» برای آموزش رقص حرفه ای به میامی می آید و عاشق رهبر گروه رقص شهر به نام «شان» می شود. اما شان در محله ای زندگی می کند که پدر امیلی قصد دارد آن جا را تخریب و پروژه های جدیدی در آن جا بسازد...

نگاهی به کنسرت های سال 2017-2018 راجر واترز.

داستان زنی به نام بکی سامتینگ را دنبال می کند که یک نوازنده با استعداد اما خود-تخریب موسیقی پانک راک است. او با رفتارهای خود، همه را بیزار کرده و اینطور به نظر می رسد که می خواهد تمام اطرافیانش را از خود براند اما ممکن است این موضوع در نهایت به قیمت نابودی گروه موسیقی خودش تمام شود…

«تروی» (زک افرون) و «گابریلا» (وانسا هادجنز)، دو نوجوان که یک دنیا فاصله دارند، در جشن سال نو یکدیگر را می بینند و در میابند که عشقی متقابل میان آن دو وجود دارد.

پذیرش کوین آکرمن در کالج رویاهایش بستگی به عملکرد او در یک مسابقه رقص دارد. او یک گروه رقص از بهترین رقاصها را در مدرسه تشکیل میدهد. حالا او فقط نیاز دارد...

مدتها از زمانی که مامیل به دلیل بد بودن صدایش از پنگوئن های دیگر جدا شد و سفر شگفت انگیزی را شروع کرد می گذرد.حالا مامبل با دختر مورد علاقه اش گلوریا ازدواج کرده و آنها صاحب فرزندی شده اند که او نیز به مانند پدر و مادرش استعدادهای نهفته ایی در خود دارد. اما این زندگی خوش چندان دوام ندارد و ...

لس آنجلس. «فرانک فارمر» (کاستنر)، محافظ سابق رئیس جمهور امریکا، محافظت از «ریچل مارون» (هیوستن)، خواننده / بازیگری سیاه پوست و بسیار محبوب را می پذیرد. «مارون» ابتدا به «فارمر» توجه نشان نمی دهد اما پس از آن که شبی جانش را نجات می دهد، همه چیز عوض می شود...

فردی که به تازگی ازدواج کرده است و بر اساس مشکلاتی که همسرش با آنها مواجه بوده از او به ناچار دوری می گزیند، فرصتی به دست میاورد تا بتواند به منظور ارتباط برقرار کردن با همسر خود و رفع این مشکل تغییر چهره دهد و در کنار همسرش در مسابقه ی رقص شرکت کند اما..

داستان واقعی زندگی ستاره ی موسیقی مسیحی، جرمی کمپ، و قصه ی پر از عشق و اندوه او که نشان می دهد امید هیچ گاه نابود نمی شود.