"شب در موزه" در مورد یک نگهبان موزه قدیمی در نیویورک هست که در آن موزه در ساعت ۱۲ شب تا طلوع آفتاب تمامی آدم ها و مردگان آن موزه زنده میشوند که در قسمت سوم فیلم های شب در موزه فرعون بار دیگر توسط جادو زنده میشود و قصد نابود کردن زمین توسط خدایان آسمانی را دارد.

یکسال از حوادثی که برای پیتر، سوزان، ادموند و لوسی با وارد شدن به سرزمین نارنیا افتاده، گذشته است. آنها یکروز در یک ایستگاه قطار مجدداً وارد سرزمین نارنیا می شوند. هزار سال نارنیایی از خروج آنها از این سرزمین گذشته است، حیوانات ناطق از بین رفته اند و یک شاه شیطانی و سنگدل به اسم میراز بر آن سرزمین حکمرانی می کند...

قرون وسطا. مرلین جادوگر به پسر بچه‏اى به نام « وارت » می گوید که او پادشاه قانونى انگلستان مى‏ باشد و به او در رسیدن به مقامش کمک می کند...

این فیلم به وجه دیگر زندگی «آبراهام لینکلن» شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا می پردازد، در یک شب مادر آبراهام به وسیله یک خون آشام کشته می شود و همین موضوع آبراهام را ترغیب می کند تا به فکر انتقام از این خون آشام بیافتد...

«لری دیلی» (استیلر) کاری را به عنوان نگهبان شب موزه ی تاریخ طبیعی قبول می کند اما در نخستین شب نگهبانی اش در می یابد که چه کار مشکلی دارد: شب که فرا می رسد یک طلسم مصری، اشیا و فیگورهای مومی را زنده می کند!....

این انیمیشن داستان زندگی شخصیت گربه ی شمشیرزن سری انیمیشن های «شرک» را به تصویر می کشد. ماجراهایی که نهایتا او را به سمت شرک و دوستانش هدایت می کند.

اسکات و امیلی دو دوست هستند. آن ها در خانه ی مادر بزرگ اسکات بودند که ناگهان یک موجود مرموز به نام روفس و یک جادوگر به نام ابوت را در یکی از اتاق های مخفی این خانه کشف می کنند. این موجودات یک ماموریت دارند؛ آن ها باید با کمک یک کتاب سحر قدیمی، مجموعه ای از مواد اولیه را جمع آوری کرده و با استفاده از آن ها یک غبار جادویی بسازند. آن ها باید از این غبار برای نجات جهانشان، دنیایی جادویی، استفاده کند.

داستان زن جوان مرموزی به نام هستر شاو که به آنا فنگ، فردی قانون شکن و خطرناک که برای سر او جایزه تعیین شده، ملحق می شود. تام ناتسورتی هم کسی است که از لندن بیرون رانده شده و او نیز به این گروه می پیوندد تا رهبری انقلابی علیه ...

یک دختر ۱۳ ساله در تولدش یک بازی بخصوص را انجام می دهد. صبح روز بعد او از خواب بیدار می شود و می بیند که تبدیل به زنی ۳۰ ساله شده است...

داستان آشنایی لازارو، پسر کشاورزی که عده‌ای او را ساده ‎لوح می‎خوانند با تانکردی، پسری نجیب‎زاده که توسط آرزوها و تصوراتش نفرین شده است، می‎باشد.

هنگامی که روکا بچه بود، در آب آکواریوم محل کار پدرش یک روح دید. او اکنون احساس می کند که مجذوب این آکواریوم و دو پسر مرموزی که در آن جا حضور دارند، شده است.

مدرسه‌ای بریتانیایی زمانی که سوراخی مرموز در نزدیکی آن به وجود می‌آید به میدان نبردی خونین تبدیل می‌شود.