جک ( مارک داپلس ) مرد جوانی است که به دلیل مرگ برادرش از یک سال پیش تاکنون در افسردگی شدید به سر می برد. در این اوضاع، آیریس ( امیلی بلانت ) دوست صمیمی جک و نامزد سابق برادرش، از او درخواست می کند تا برای بهبود شرایط زندگی اش مدتی به کلبه دور افتاده و خالی از سکنه متعلق به پدرش برود تا در آنجا بتواند زندگی خود را بازیابد. جک پیشنهاد آیریس را می پذیرد و عازم کلبه مذکور می شود اما به محض رسیدن به کلبه متوجه می شود که خواهرِ آیریس به نام هانا ( رزماری دویت ) هم به تازگی به این کلبه نقل مکان کرده است...

جنگ ستارگان خیزش اسکای واکر؛ فیلمی در سبک حماسی اپرای فضایی به کارگردانی جی جی آبرامز است. این فیلم سومین و آخرین قسمت از سه‌گانه دنباله، در کل قسمت نهم از سری اصلی جنگ ستارگان است. داستان مطابق انتظار از جایی آغاز می شود که کایلو رن به دنبال تشکیل امپراطوری است…

روایت مادری جوان که ارتباطش را با پدرش احیا می کند, و به همراه او در نیویورک دست به ماجراجویی می زند.

آئی نیز مانند بسیاری دانش آموزان، عضو یک باشگاه فوق برنامه در مدرسه است و تیراندازی با کمان را تمرین می کند. بیشتر اعضا دوستان خوبی هستند. همه چیز خوب است تا اینکه...

داستان دو برادر که شغلشان شکار و از بین بردن ارواح برای پول است‌. در این راه پروژه ای در دهکده ای دورافتاده به آنها واگذار می شود.

این درام اخلاقی که در طول یک روز پرتنش در یک مدرسه شبانه روزی منزوی می گذرد، مبارزه ناامیدانه پسری برای نجات دوست بیمارش در مواجهه با این بیماری سخت را دنبال می کند.

«تونی استارک» که یک مخترع و کارخانه دار میلیاردر است، به وسیله چند نفر دزدیده می شود و آنها او را مجبور می کنند که سلاحی اسرار آمیز بسازد اما به جای آن استارک زره ای آهنین می سازد و به وسیله این زره از چنگشان می گریزد و به آمریکا بر می گردد و تصمیم می گیرد از این زره برای مبارزه با شر استفاده کند.

دنیای «تونی استارک» ( رابرت داونی جونیر ) توسط یک تروریست نیرومند مشهور به «ماندارین» ( بن کینگزلی ) از هم پاشیده می شود. استارک تصمیم می گیرد دوباره شروع به بازسازی کرده و این رقیب سرسخت را شکست دهد...

پس از اینکه «مالک» برای گذراندن دوران محکومیت‌ش به زندان می‌افتد، از طرف مافیای زندان یعنی «سزار لوجیانی» مامور می‌شود تا یک عرب را به قتل برساند. «مالک» مجبور می‌شود این کار را انجام دهد اما روزی که با فرد مورد نظر از نزدیک دیدار می‌کند، مسیر زندگی‌اش کاملا عوض می‌شود.

هالیوود، سال 1951. «ادوارد د. وود جونیر» (دپ)، کارگردان فیلم های کم هزینه سعی می کند به هر طریقی فیلمی با شرکت دوستش، «دولورس فولر» (پارکر) بسازد. «وود» با «بلالوگوسی» (لندو)، بازیگر قدیمی فیلم های ترسناک که اینک به مرفین معتاد شده، ملاقات می کند و درصدد ساختن فیلمی با شرکت «لوگوسی»، «دولورس فولر» (پارکر) و یک کشتی گیر سوئدی سنگین وزن به نام «تور جانسون» (استیل) برمی آید.

غول سبز سرزمین «خیلی دور» حالا دیگر به میانسالی پا گذاشته است. وی به همراه همسرش فیونا ، و بچه هایشان زندگی بسیار خوب و شادی را سپری می کنند. همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رود اما ناگهان با ورود یک موجود پلید، همه چیز بهم می ریزد و ...

داستان شاهزاده تریم که تنها سه روز فرصت دارد تا پدرش، پادشاه گروم را که به دلیل وجود شرارت در جنگل تبدیل به سنگ شده و دم او به سرقت رفته را نجات دهد.