همسران گروهی از تبهکاران نیویورکی در دهه 70 بعد از این که همسران‎شان به زندان می‎افتند، کسب و کار آنان را ادامه می‎دهند.

پس از اینکه آقای «فاکس» چندین بار و به روشهای مختلف، به مزارع کشاورزها دستبرد می‌زند، آنها تصمیم می‌گیرند با کمک هم، این روباه را به دام بیاندازند.

این فیلم داستان آیزاک یک دانشمند جوان ناسا را به تصویر می‌کشد که درحال بررسی سقوط یک شهاب سنگ است و توسط افراد فرازمینی ربوده می‌شود. بعد از مدتی بدون اینکه خاطره‌ای داشته باشد بیدار می‌شود ، اما حوادثی که اتفاق افتاده در دوربین او ثبت شده است و او سعی می‌کند با اطلاعاتی که از دوربین بدست می‌آورد…

مارسل مارسو قبل از این که به شهرت برسد، در جریان جنگ جهانی دوم به مقاومت فرانسه پیوسته تا جان ده ها هزار کودک یتیم یهودی را نجات دهد.

داستان زوجی که سالهاست بایکدیگر ازدواج کرده‌اند ولی رابطه نزدیکی با یکدیگر ندارند. ناگهان با جرقه‌ای، رابطه‌ی شان دستخوش تغییرات اساسی شده و عشقی غیرقابل توصیف میانشان شکل می‌گیرد که …

مردی فلک زده برای دستیابی به پول تصمیم میگیرد به یک پمپ بنزین دستبرد بزند غافل ازینکه یکی از کارکنان پمپ بنزین از وضعیت کار ناراضیست و وضعیت روحی روانی نرمالی ندارد.

«الیوت کارور» (پرایس)، غول رسانه ها، می کوشد تا با ایجاد مناقشه میان انگلستان و چین، سومین جنگ جهانی را به راه بیندازد و به اهداف جاه طلبانه ی خود دست پیدا کند. «جیمز باند» (برازنان) نیز چهل و هشت ساعت فرصت دارد تا جلوی او را بگیرد...

این فیلم درباره رئیس پر افتخار اداره آگاهی ( که بعدها به عنوان FBI شناخته شد ) به نام «جی. ادگار هوور» است. «جی. ادگار» ( لئوناردو دیکاپریو ) در سال 1924 به ریاست FBI برگزیده شد و به مدت ۴۸ سال این سمت را در اختیار داشت. وی در این مدت توانست امنیتی قابل قبول در ایالات متحده بوجود بیاورد که تحسین فراوان مقامات را درپی داشت. اما در عین حال شایعاتی هم مبنی بر اینکه «جی. ادگار» تمایلات همجنس خواهانه ای هم دارد منتشر شده بود که این مسئله هرگز مشخص نشد. این فیلم به بخش هایی ناشناخته از زندگی «جی. ادگار هوور» می پردازد.

یک خانواده که در شهری کوچک زندگی می کنند، در جنگلی یک درب متروکه پیدا می کنند. بعد از این رویداد، اتفاقات ناگواری برای این خانواده رخ می دهد. این درب یک ورودی به سمت چیزی بسیار تاریک است که هیچ کس انتظارش را ندارد.

سرزمین دور افتاده احتیاج به یک پادشاه دارد و شرک باید یک نفر را برای پادشاهی پیدا کند و او شروع به جستجو تنها کسی می کند که می تواند پادشاه بشود، پسر عموی گمشده فیونا ،آرتی. در این هنگام پرنس دلربا برای انتقام به قلمرو پادشاهی بر میگردد و …

مردی مبارزه ای در قفس انجام می دهد برای نجات دخترش و اینجاست که حس محبت پدرانه و دوستی با فرزند به او دست می دهد...