ساوتور، موجودی ماورا طبیعیست که در تلاش برای ادعای وجود آنها در یک جنگل متروک و خلوت قرار دارد و خانواده ای از هم پاشیده را مشاهده می کند.

داستان دو امدادگر ساکن نیو اورلئان که با یک سری مرگ وحشتناک و مرتبط به هم روبرو می شوند که به یک طراح داروی عجیب و غریب ربط دارد.

داستان فیلم در دنیایی رخ می‌دهد که وجود ابر شرورها، امری کاملا عادی و معمولی به شمار می‌رود. داستان از آن جایی آغاز می‌شود که دو دوست قدیمی ، دوباره به یکدیگر می‌پیوندد تا در برابر ابر شرورها ایستادگی کنند و شهر را نجات دهند. اتفاقات بسیار هیجان انگیزی برای آن‌ها رخ می‌دهد و ....

هنگامی که یک موجود بیگانه با قدرت های فوق العاده در نزدیکی مزرعه ی ماسی باتم فرود می آید، شان تصمیم می گیرد این مهمان فضایی را قبل از این که به دست سازمانی شیطانی اسیر شود، به خانه اش بازگرداند.

اینبار هم مانند دو قسمت قبلی سرزمین های نارنیا توسط نیروهای شیطانی به شدت در خطر است و بچه های انگلیسی به طریقی پا بر این سرزمین می گذارند تا بتوانند با پیدا کردن هفت شمشیر جادویی و طی یک سفر دریایی بسیار خطرناک باری دیگر منجی نارنیا شوند...

مایک برای اولین قرارش با دختر همسایه، کلسی، یک اتومبیل مرموز کایسلر65 میخرد.ولی متوجه میشود که طعمه مجرمان و تحت تعقیب پلیس قرار گرفته و ...

دو تهیه کننده فیلم که بدهکار هستند تصمیم می‌گیرند با استفاده از یکی از بازیگران کلاهبرداری کنند و خود را از این مخمصه نجات دهند. اما در آخر بیش از آن چه که تصور می‌کردند گیرشان می‌آید.

یک زن جوان به خانه ی دور افتاده ی خانوادگیشان رفته است. در آن جا او با خواهر خود که مبتلا به اختلالات بد گمانیست، دست و پنجه نرم کرده و سلامت روان خودش نیز در خطر قرار می گیرد. این اتفاق به جدایی آن ها ختم می گردد و...

داستان فیلم درباره زن جوانی بنام کیسی (یاستمن) که با روح خبیث یک پسر بچه چشم آبی که سعی در تسخیر جسم او دارد در حال ستیز است ، کیسی پس از کنکاشهای فروان می فهمد که او برادر دو قلویی داشته که در رحم مادرش مرده و هرگز بدنیا نیامده است و این روح سرگردان روح همان پسر بچه است که برای وارد شدن به این دنیا سعی در تسخیر جسم کیسی دارد...

یک ولگرد، کشیشی را کشته و خود را به جای او در کلیسای شهری کوچک جا می زند. رئیس پلیس شهر به موضوع شک می کند و...

«سانی» (آل پاچینو) و «سل» (جان کازال) به بانکی دستبرد میزنند اما پای پلیس به ماجرا کشیده میشود و آنها کارمندان بانک را گروگان می گیرند. سانی که برای فراهم کردن خرج عمل معشوقش دست به این دزدی زده قصد دارد بدون کشتن گروگان ها این ماجرا به اتمام برسد. از طرفی گروهبان «مورتی» (چارلز دورنینگ) نیز سعی دارد او را متقاعد به تسلیم شدن بکند. همزمان داستان عجیب زندگی سانی توسط رسانه ها پخش می شود و ...

پس از وقوع یک سانحه ی رانندگی، مرز میان مرگ و زندگی برای یک مادر، یک دختر و یک غریبه رو به زوال می رود.