یک کارآگاه پلیس، یک سارق بانک و یک کارگزار پرنفوذ پس از انکه فرایند سرقت بی نقص سارق به گروگانگیری منجر می شود، وارد مذاکرات پرمخاطره ی می شوند

داستان این فیلم درباره قاتلی حرفه ای به نام کای است که از آمریکا به بانکوک می رود، اسلحه ی بر می دارد و یک تاکسی درخواست می کند. او از راننده حرفه ایی تاکسی که یک خانم است می خواهد که در ازای پولی زیاد تمام شب را راننده او باشد. اما وقتی راننده متوجه می شود که او یک قاتل خطرناک است خیلی دیر شده است…

در آینده‎ای نزدیک، تکنولوژی زندگی را از جنبه‎های مختلف تا حدود زیادی کنترل می‎کند ، اما زمانی که زندگی گری، فردی که شناخت خوبی از خودش دارد و از تکنولوژی در حال پیشرفت هم می‎ترسد، تغییر می‎کند و تنها امیدش برای انتقام یک تراشه‎ ی کاشته‎ شده‎ ی کامپیوتری است که آن را "ساقه" می ‎نامند.

«کودا» که مخفف «فرزند بزرگسالان ناشنوا» (Child of Deaf Adults) است، سرگذشت «روبی» با بازی «امیلیا جونز» را دنبال می‌کند، تنها عضو شنوای یک خانواده‌ی ناشنوا. وقتی که کسب و کار ماهیگیری خانواده تهدید می‌شود، او دو راه تعقیب رؤیای موسیقی و ترس از ترک والدینش را پیش روی خود می‌بیند. این فیلم بر اساس یک اثر فرانسوی (La Famille Bélier) ساخته شده است.

راهب (یون- فات) استاد ورزش های رزمی و پیرو آیین آرامش بخش «ذن» مأموریت یافته از یک طومار قدیمی و قدرتمند محافظت کند. جست و جوهای راهب، که حالا وظیفه دارد محافظ و نگهبان بعدی طومار را بیابد، سر و کارش را به نیویورک می اندازد. در آن جا در کمال حیرت و ناباوری در می یابد که جانشین او، ظاهرا، جیب بر زبان بازی به نام «کار» (اسکات) است.

مگی سیمپسون به جنگ ستارگان می رود. وی در تلاش برای به دست آوردن حقش به مبارزه علیه نمسیس جرالد می رود.

ریک و استن و هالی سه دوست که باهم وارد دنیای موازی عجیب و غریب و خطرناک که پر از دایناسور هاست می شوند و برای نجات خود و برگشت به دنیای خود هر کاری می کنند...

داستان فیلم از آن جایی شروع می‌شود که آلیسون و کارلوس، تصمیم می‌گیرند که به عنوان هدیه، به مدت یک روز تمام خواسته‌های فرزنداشان را برآورده کنند و به او "نه" نگویند. بدین ترتیب این کودکان به مدت ۲۴ ساعت، اختیار دارند تا تمام خواسته‌هایش را بیان کنند.

دانشجویی در طی مراسم تشیع جنازه‌ی یهودیان، با شوگر ددی خود رو به رو می‌شود. اتفاقات بسیاری برای او رخ می‌دهد و ....

یک قتل در یک شهر آرام در قلب بخش خاوری کوه های آپالاچیان در شرق ایالات متحده مردم را شوکه می‌کند و آتش خصومت طولانی مدت بین دو خانواده را دوباره برافروخته می‌کند.

«ربکا» در زندگی اش رازی را به دوش می کشد که هیچ کس، حتی صمیمی ترین دوستانش هم از آن خبر ندارند...

لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشت‌ها و خالکوبی‌ کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می آورد.