«بن سوبول» یک روانپزشک است که مشکلاتی دارد: زمانی که بیمارانش شروع به درد و دل می کنند، پسرش جاسوسی آن‌ها را می کند، پدر و مادرش تصمیم ندارند در مجلس عروسی که در پیش دارد شرکت کنند،‌ و مشکلات بیمارانش او را به چالش نمی کشند. «پاول ویتی» پدرخوانده، که رئیس یک خانواده تبهکاری است، نیز مشکلاتی دارد: حمله های عصبی در جمع ها، قادر نبودن به کشتن افراد، و ... اکنون پاول ویتی برای مشکلاتش به بن مراجعه می کند و ...

داستان زن جوانی که با قدرت مادرزادی پرانرژی به دنیا آمده که می تواند ترس دیگران را جذب کند. حال او باید نیمه ی گمشده ی خود را پیدا کند تا به واسطه آن ترس های خود را متعادل کند و بر علیه طوفانی بزرگ از انرژی های منفی مبارزه کند.

فاجعه زمانی رخ می دهد که شهاب سنگی به شهر کوچکی برخورد می کند و محیط را غیرقابل سکونت می کند و همه چیز در اطراف را نابود می سازد.

داستان گروهی ماجراجو که با یک راهنما همراه شده و به جنگل‌های بولیوی می‌روند تا به دنبال یک روستا از سرخ‌پوستان بگردند. اما آنها به زودی متوجه می‌شوند که این جنگل بسیار مرموز و عجیب و غریب می باشد و...

در خطه‎ ی شمالی کشور استرالیا در دهه ‎ی ۱۹۲۰ ، یک مزرعه‎ دار پیر با کشتن یک مرد سفیدپوست جان و زندگی خود را به خطر می‎اندازد و قانون برای دستگیری وی اقدام می‎کند.

داستان یک نگهبان فانوس دریایی که با همسرش در سواحل استرالیای غربی زندگی می کنند. روزی از روزها نوزادی را که از یک قایق روئینگ از آب بیرون کشیدند را پیدا کرده و به فرزندی قبول می کنند.

خانواده اى که در یک منطقه روستایى و دور از شهر به زندگى کسالت بار خود ادامه مى دهند، اکنون دو فرزند آن ها در بیابان گم شده اند و آنها به چالشى بزرگ کشیده شده اند و مثل اینکه ناپدید شدن بچه ها به گذشته آنها مربوط است.

هنگامی پدر خانواده، نیک بروئر به طرز مشکوکی ربوده می شود، نزدیکان او به دنبال این هستند که بفهمند چه کسی و چرا پشت این ماجراست.

داستان فیلم درباره قهرمان نجیب و روشنفکری می باشد که تبدیل به پادشاه اسکاتلندی ها در قرن 14ام شده است.

آیا رفتارها، روابط و شرایط بشر توسط خودش رقم می خورد یا تقدیر؟ یا ترکیبی از این دو؟ به هر حال اگر ما نمی توانیم آنها را کنترل کنیم، آیا لازم است به آنها اهمیت دهیم؟ این فیلم معمایی-عاشقانه، می تواند بهترین ترکیب از فیلم های : "درخشش ابدی یک ذهن پاک"، "500 روز از تابستان" و "پرایمر" باشد...

جانی بلیز در دوران جوانی و زمانیکه حال پدرش بشدت وخیم است ، با مفیستو یا همان شیطان معامله ای می کند . او حاضر می شود به ازای شفای پدرش, روح خود را در اختیار شیطان بگذارد اما در ادامه در می یابد فریب خورده است...