دراین فیلم داستان زندگی وایولت و تئودور روایت می شود. آشنایی آن دو با هم ,زندگیشان را تا ابد تغییر می دهد. آن دو با زخم های احساسی و جسمی ناشی از گذشته خود دست و پنجه نرم می کنند و متوجه می شوند که حتی بی ارزش ترین مکان و کوتاهترین لحظه می تواند معنای خاصی بیابد.

«آنی» (کریستن ویگ) دختر ساده و محبوبی است که قرار است به زودی مراسم عروسی خود را برگزار کند. او از دوستش «لیلیان» (مایا رادولف) می خواهد تا در مراسم ساقدوش او باشد اما آنی دوستان دیگری نیز دارد که هر کدام میخواهند کاری کنند تا جشن او به بهترین شکل اجرا شود و به این ترتیب در روز عروسی هر کدام از دوستان در حین برگزاری، تغییراتی در نحوه ی برگزاری ایجاد می کنند تا به شکلی که خودشان فکر می کنند مراسم را بهتر برگزار کنند. اما وقتی چندین نفر میخواهند یک کار را انجام دهند معمولا نتایج عجیب و غریبی به بار خواهد آمد.

لارا جین و پاول رابطه ی خود را به صورت کاملا رسمی درآورده اند. این اتفاق پس از این که یکی دیگر از گیرنده های نامه های عاشقانه ی قدیمی لارا وارد صحنه شده ، رخ داده.

داستان ایموجی های دوست داشتنی که زندگیشان در موبایل ها در جریان می باشد. آنها همواره به امید اینکه توسط کاربر انتخاب و استفاده شوند، خود را آماده می‌کنند.

«رالف» شخصیت بد یک بازی کامپیوتری است که میخواهد، همانند شخصیت خوب بازی که «فلیکس» نام دارد، یک قهرمان محبوب باشد. اما مشکل اینجاست که هیچکس آدم بدها را دوست ندارد. او تصمیم میگرد هرطور شده به آرزویش برسد، اما در این راه کل دنیایی که در آن است را دچار اختلال می کند...

طوفان عجیبی باعث آزاد شدن موجودات خونخوار عجیبی در شهر کوچکی می شود.گروه کوچکی از شهروندان در سوپرمارکتی دور هم جمع شده اند و برای زندگی خود می جنگند...

روایت پسر جوانی که پس از ناپدید شدن پدر و بقیه خانواده اش به اردوگاهی سیاسی و بدنام در کره شمالی اعزام می شوند. او باید شرایط زندگی در سختی ها را یاد بگیرد، در وجود خطرناک خود معنا پیدا کند و حتی فرار کند...

شیری نوجوان به طور اتفاقی از باغ وحش نیویورک به آفریقا منتقل می شود.اینک دوستان او از باغ وحش باید تفاوتهای خود را کنار بگذارند تا به او کمک کرده و به باغ وحش بازگردانند...

هنگامی که زوج خوشبخت، جولز و جاش خانه‌ی رویایی‌شان را می‌خرند، زنی زیبا به نام مورگان را برای کمک به طراحی داخل خانه استخدام می‌کنند،غافل از اینکه مورگان خانه را ازقبل می‌شناسد و هر کاری می‌کند تا خانه مال او شود.

یک کلانتر پیر که علاوه بر کوه مشکلات شخصی‌اش ، باید با یک سری از قتل‌های خونین هم سر و کله بزند. او که اصلا به وجود موجوداتی مانند گرگینه‌ها اعتقاد ندارد ، باید دلیلی منطقی برای قتل‌هایی که انگار یک گرگ بسیار بزرگ به مردم حمله کرده و آن‌ها را دریده است ، بیابد و…

در قسمت سوم، توماس قهرمان جوان داستان، راهی یک ماموریت خطرناک می‌شود تا درمانی برای یک بیماری مرگبار پیدا کند.

مردی (بروسلی) که سوگند خورده است از خشونت دوری کند، همراه عموزاده هایش در یک کارخانه یخ شروع به کار می کند. اما زمانی که آن ها یکی یکی بطرز مرموزی ناپدید می شوند، او مجبور می شود سوگندش را زیر پا بگذارد.