پس از مراسم ازدواج ویل کین کلانتر شهر هادلی ویل، هنگامی که به قصد ایجاد زندگی جدیدی همراه زن زیبایش خیال ترک شهر را در سر دارد، خبردار می‌شود که فرانک میلر تبهکاری که چند سال پیش به زندان فرستاده با قطار نیمروز و به قصد انتقام از او به آن شهر خواهد آمد. دوستانش می کوشند تا وی را ترغیب به ترک شهر نمایند، اما او فرار را چاره کار نمی‌داند و تصمیم می‌گیرد تا با آن فرد و هم دستانش مواجه شود...

هنگامی که یک دزد مرموز توسط شریک سابقش دعوت می شود تا آخرین دزدی را با هم انجام دهند ، پس از مدتی متوجه می شود که قضیه فقط دزدیدن الماس ها نبوده و چیزی فراتر از آن هست. به همین منظور ، او باید دروغ هایی که پشت قضیه ی دزدی بوده را بفهمد و رازهای افرادی که او را تبدیل به یک هدف کرده اند را کشف کند. اما…

یک بازیگر زن در حال عادت کردن به اخلاق و ویژگی های نقشی است که در فیلمی بر عهده گرفته. بعد از مدتی جهان او تبدیل به کابوسی عجیب و غریب می گردد.

نیروی دریایی چین یک عملیات نجات را در منطقه‌ی جنگی آغاز می‌کند, و درگیر نبردی تمام عیار با تروریست ها و افراد شورشی می شود.

زوجی جوان توسط گروهی به گروگان گرفته می‌شود، در حقیقت صدای غریب و نا آشنایی به این دو نفر، دستورات را اعلام می‌کند و ....

سریالی مشتمل بر شخصیت ها و مکان های متفاوت من جمله: هتل, خانه جن زده ,محفل جادوگری, آسایشگاه روانی.

«مانی» (بلایپ تروی) باید صد هزار مارک به شخصی بپردازد؛ اما متأسفانه پول را در مترو جا می گذارد. یک مرد ولگرد (کرول) پول را بر می دارد. «مانی» تنها بیست دقیقه فرصت دارد تا پول را تحویل دهد اگر نه کارش زار خواهد شد. او از سر ناامیدی به محبوبه اش، «لولا» (پوتنته) تلفن می کند؛ اما آیا «لولا» خواهد توانست در عرض بیست دقیقه پول لازم را فراهم کند؟

این فیلم به کارگردانی اندرو لاو، براساس یک رویداد واقعی در ماه مه سال ۲۰۱۸ ساخته شده، وقتی شیشه جلوی کابین خلبان یک هواپیمای سیچوان ایرلاینز در حالی که هواپیما در حال پرواز در ارتفاع ۳۰۰۰۰ پایی بود متلاشی شد.

داستان دو کلاهبردار که بهشت را در هفت طبقه عشق پیدا می کنند.

داستان دوازده فردی در مکانی ناشناخته از خواب بیدار می شوند. آن ها نمی دانند کجا هستند و چه اتفاقی برایشان رخ داده است. برای هدفی خاص انتخاب شده اند: شکار شدن.

زندانی که به قید التزام آزاد شده با رفیق قدیمی ش برای پیدا کردن ساک پر از پولی که پنج سال قبل هنگام فرار از دست افراد سازمان مبارزه با مواد مخدر پنهان کرده، همدست میشود،در حالی که کلانتر هم او را تعقیب میکند.

همه ساکنان دیترویت تقریبا ناپدید شده اند اما تعداد کمی از آنها هنوز باقی هستند. در حالیکه روشنایی روز از بین می رود آنها متوجه می شوند که تاریکی برای تسخیر آنها در راه است...