آلیسا میلان، که همچنین به عنوان تولید کننده خدمت می کند، ستاره ای به نام جین کلارمانت است، که به عنوان یک دختر جوان، همراه با مادرش وییوان (استاکارد چانینگ) هر روز یکشنبه در تیفانی در نیویورک همراهی می کند و مایکل وی را دوست دارد.

در حاشیه جنگ جهانی دوم، زنی انگلیسی و از طبقه اشراف به دورافتاده ترین قاره سفر می کند و در آنجا با طبیعتی وحشی و انسانهایی خشن روبرو می شود. این زن در آنجا مزرعه بزرگی را به ارث برده است. او به نگه داری از مزرعه بی میل است اما با اصرار های مردی که در آنجاست تصمیم میگیرد که آنجا را بازسازی کند و در این راه تجربیات زیادی به دست می آورند تا اینکه نیروهای ژاپنی آن سرزمین را بمباران می کنند و…

دو زوج جوان سعی در کشف ابعاد مختلف روابط عاشقانه شان دارند.

در آینده نزدیک، کامرون ترنر به یک بیماری لاعلاج مبتلا می شود. او با راه حلی آزمایشی برای محافظت از همسر و پسرش از غم و اندوه، با تغییر سرنوشت آنها و فداکاری دست و پنجه نرم می کند.

پسری نوجوان از خانواده ای مشکل دار، با دختری فراری و زیبا آشنا می‎ شود که زندگی ‎اش را دگرگون می سازد و به مسیری تاریک هدایت می کند.

داستان یک شیرینی‌ پز آلمانی که به اورشلیم سفر می‌کند تا همسر و پسر معشوقه دیرینه اش را پیدا کند.

این فیلم به داستان زندگی جی.آر.آر. تالکین می پردازد؛ نویسنده ی داستان های هابیت و ارباب حلقه ها که در کودکی پدر و در نوجوانی مادر خود را از دست داد، در مدرسه با بچه هایی آشنا شد که مانند خود او طرد شده بودند. در این روابط او دوستی، محبت و الهام هنری را یافت.

زن و شوهری در اقدامی پرخطر به یک جواهراتی بزرگ دستبرد میزنند.

انستیتو روانی پس از مواجهه با مشکلات مالی مجبور به تغییر در رویه پذیرش بیماران شد. پت سولیتانو، معلم بازنشسته نیز مرخص شده و پیش والدینش باز میگردد. پس از بازگشت او تلاش می کند تا روابطش با همسر سابقش را بهبود ببخشید که در این حین با تیفانی که مشکل روانی دارد آشنا می شود و اوضاع پیچیده می شود