وقتی ادنا هشتادساله بطور غیر منتظره ناپدید می‌شود، دختر و ونوه ش با عجله خود را به عمارت قدیمی و خانوادگی شان در حومه شهر میرسانند، در خانه نشانه های زیادی از حواس پرتی مادر دیده میشود. پس از مدتی ادنا به خانه بر میگرد اما تمایل ندارد درباره عدم حضور خود در خانه توضیح دهد. رفتارهای عجیب و غریب او نشان از حضور شیطان در خانه دارد.

داستان زندگی شان، پلیس عادلی که توسط دپارتمان پلیس تحسین می شود. چراکه بسیاری از موارد جنایی را حل کرده است. روزی از روزها در هنگام عملیات، توسط گروهی مرموز از جنایتکاران به رهبری نگو نیکلاس ...

این یک فیلم ترسناک فراطبیعی آمریکایی به کارگردانی ویلیام ایوبانک از فیلمنامه کریستوفر لندون و تهیه کنندگی جیسون بلوم و اورن پلی است. هفتمین قسمت از مجموعه فعالیتهای ماوراءالطبیعه، در این فیلم "امیلی بادر"، رولند باک سوم، دن لیپرت و هنری آیرس براون به ایفای نقش خواهند پرداخت.

یک کارگاه پلیس خشن و از کار معلق شده, پرونده قتل بی رحمانه ی را دنبال می کند که در آن پای زنی سلطه گر و اغواگر دیده می شود.

داستان خانواده هایی که مورد ارعابگری ملکه ی جادوی سیاه قرار گرفته اند. او قصد دارد با استفاده از جادوی سیاه آن ها را بکشد. جادویی که بشدت کشنده می باشد. او کینه توز می باشد و نیز به دلیل گناهان یتیم هایی که او را به ملکه جادوی سیاه تبدیل کرده اند، به دنیا آمده است.

داستان زنی که پس از یک حمله عصبی از بخش روانپزشکی مرخص می شود، اما مجددا شروع به شنیدن صداهای مرموز در آپارتمان خود می کند.

داستان یک زوج بی فرزند به نام های ماریا و اینگوار در مزرعه خود در ایسلند، یک نوزاد مرموز را پیدا می کنند. با ورود کودک به زندگی شان، اتفاقاتی می افتد که لذت در زندگی را برایشان دوچندان می کند و...

یک کارآگاه در حال تحقیق و تفحص آخرین کلماتی است که پدرش قبل از مرگ به زبان آورده: نام دختری که 9 سال است گم شده.

ماموری به نام میتیو بلیک که گذشته ی تاریکی دارد، متوجه می شود که در راس یک نقشه انتقام جویانه از گذشته تاریکش قرار گرفته که نتایجی مرگبار در انتظارش است...

خدمه سفینه ی ” روسنانته ” یک سفینه متروکه میابند که رازی با خود به همراه دارد، رازی که تهدیدی ست برای بقای بشریت.

«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند