داستان این انیمیشن در مورد خواهر و برادری دوقلو می باشد که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به خانه عموی خود می روند. و تصور می کنند که یک تابستان معمول در پیش روی دارند . پس از مدت کوتاهی، این خواهر و برادر دوقلو متوجه می شوند که در شهر Gravity Falls اسرار بسیار زیادی وجود دارد که زندگی روزمره آن ها را دچار تغییراتی می کند.

گروهی متشکل از هشت سرباز نیروهای ویژه برای ماموریتی فراخوانده می‌شوند. آن‌ها باید دانشمندی را از شهری که توسط مردگان رهبری می‌شود، فراری دهند.

دو دختر جوان که بهمراه خانواده هایشان در تعطیلات به جنگل رفته اند، ربوده شده و توسط چند زندانی فراری مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. این زندانی ها بعد از رها کردن آن دو، برای اقامت بعنوان مهمان به خانه والدین یکی از آن دو دختر می روند...

داستان سریال درباره‌ی ملوانان نیروی دریایی سلطنتی است که راهی سفری خطرناک به سرزمین ناشناخته برای کشف گذرگاه شمالی می‌شوند اما به جای آن یک هیولای شکارچی را پیدا می‌کنند.

داستان یک کشاورز و خانواده اش که می بایست برای بقا در مقابل گروهی از سگ ها وحشی که خانه آن ها را محاصره کرده اند مقاومت کنند...

یک سال از زمانی که «گات» با «گریفیت» همراه شده بود می گذرد. گروه شاهین ها در حال ریختن نقشه ای برای آزاد کردن گریفیت از زندان هستند...

یک زن تنها با گروهی از نوجوانان رفیق می شود و تصمیم می گیرد که به آن ها اجازه دهد در خانه اش مهمانی بگیرند. درست در همان زمانی که این نوجوانان فکر می کنند شانس در خانه شان را زده است، اتفاقاتی رخ می دهد که باعث می شود آن ها به انگیزه های آن زن شک کنند.

سه دزد جوان به عمارتی می‌روند غافل از آنکه مهمانی شبانه در آنجا توسط چند قاتل برپا شده است.

در حالی جیم تلاش می‌کند تا بکارتش را در زمان 30 سالگی از دست دهد، به همراه دوستش دو خواهر زیبا را ملاقات می‌کنند اما آن‌ها برنامه‌ای دیگر برای آن‌ها دارند.

«سرگرد آلن شیفر» و تیم ورزیده ی از سربازان منتخبش در آمریکای مرکزی مأموریت می یابند تا چند سرباز اسیر ارتش امریکا را نجات دهند. در جنگل های انبوه، حوادث عجیبی رخ می دهد. موجودی نامرئی و ناشناخته، که از سیاره ای دیگر به زمین آمده، افراد را یکی یکی شکار و سربه نیست می کند.

داستان زن و شوهری که با پخش شدن ویروس زامبی در قطار سئول_بوسان، برای زنده ماندن تلاش می کنند.

در دنیایی متعلق به آینده، قرن هاست که بین انسان ها و خون آشام ها جنگ وجود دارد. در یکی از همین درگیری ها، خون آشام ها به خانواده ای حمله می کنند و دختری را به اسارت می برند. کشیشی که بین مردم و در شهری محصور شده زندگی می کند، متوجه می شود که آن دختر، برادرزاده ی اوست. او همراه با دوست برادرزاده اش که کلانتر شهر محسوب می شود و به رغم مخالفت اصحاب کلیسا، تصمیم می گیرد برای مقابله به دل خون آشام ها بزند. با نزدیک شدن به محل آن ها و پیدا کردن ردی از برادرزاده اش، کم کم متوجه می شود این گروگان گیری در واقع یک تسویه حساب قدیمی است.