داستان یک ژیمناست جوان که ناامیدانه سعی می کند مادر سختگیر خود را راضی کند، یک تخم مرغ عجیب را کشف می کند. او آن را پنهان می کند و آن را گرم نگه می دارد، اما وقتی از بیرون دریچه بیرون می آید، آنچه ظاهر می شود همه آنها را شوکه می کند.

یک زوج جوان پس از توقف در یک غذاخوری برای خرید گوشت، به گروگان گرفته می شوند و با آن ها مانند حیوانات مزرعه رفتار می شود.

داستان مادری که باید با حقیقت غیرقابل تحمل پسر دوقلوی بازمانده اش روبرو شود.

شوهر یک روانپزشک پزشکی قانونی در حین حمله به خانه اش کشته می شود، اما به جای شناسایی قاتل، او از این درخواست اجتناب می کند تا.‌‌

مایکل موربیوس متخصص بیوشیمی است. او به یک بیماری خونی نادر مبتلاست و سعی بر درمان خود دارد اما به طور اتفاقی خود را به یک نوع بیماری خون آشامی آلوده می کند.

یک مادر بعد از اینکه فرزندش گم میشود، تصمیم می گیرد بدنبال فردی مشهور به «مرد بلند قد» بگردد، که گفته میشود تا بحال کودکان زیادی را ربوده است...

هنگامی که پنج دانشجوی کالج برای مراسم خاکسپاری دوست خود به روستای ویسکانسین می‎روند ، پس از مدتی اتفاقات ترسناکی به وقوع می‎پیوندد که باعث می‎شود آنها برای بقا و نجات جان خود تلاش کنند و…

داستان گروهی از بچه‌های پولدار جوان و لوس که پس از یک شب بیرون رفتن به خون‌آشام تبدیل می‌شوند و مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهند.

در سال 1979، گروهی از فیلمسازان جوان، برای ساخت فیلمی درباره بزرگسالان به یکی از روستاهای تگزاس سفر می کنند، اما زمانی که از سوی میزبانان سالخورده مورد حمله قرار می گیرند، عوامل فیلم برای نجات زندگی خود مبارزه می کنند.

پنج غریبه در یک سالن سینما که صاحب آن "آپارتچی" (میکی رورک) است، به یکدیگر ملحق می شوند. وقتی در آنجا مشغول تماشای فیلم هستند، تماشاچیان در قالب پنج داستان، شاهد فیلمهایی هستند که عمیقترین ترسها و تاریکترین رازهای آنان را نشانشان می دهد.

داستان زن و شوهری که در یک مکان رمانتیک هستند. زمانی که طوفان گرمسیری ویلای آن‌ها را در هم میکوبد، در دریا سرگردان می‌شوند. برای زنده ماندن، آنها مجبور به مبارزه با عناصر هستند، در حالی که کوسه ها نیز احاطه شان کرده اند.

زوج جوانی به آپارتمان جدیدشان نقل مکان کرده اند. همسایه های آن ها رفتار عجیب و غریبی دارند و اتفاقات غیر عادی ای در اطراف آن ها رخ می دهد. بعد از مدتی زن خانواده به طرز مشکوکی باردار می شود و نسبت به سلامت فرزندش پارانویا پیدا می کند...