بعد از وقوع قتلی دلخراش در لس آنجلس در سال هزار و نهصد و سی و هشت، کارآگاه تیاگو وگا و همکارش لوییس میچنر درگیر ماجرایی حماسی می شوند که بازتابی از تاریخ غنی این شهر است.

دومینیک بردسی، مردی میانسان، داستان رابطه اش با برادر دوقلویش توماس، که به اسکیزوفرنی مبتلاست، را روایت کرده و از تلاش هایش برای آزاد کردن او از تیمارستان می گوید.

زنی قصد دارد از ماجرای راز آلود مرگ برادر خود پرده برداری کند. برادر او یک دی جی معروف بود که سال ها پیش در ایبیزا ناپدید شد.

نوجوانان با استعدادی که در قسمت شرقی نیویورک زندگی میکنند و قادر به پنهان کردن هیچ موضوعی از بلاگر بی رحمی که همیشه در حال ردگیری ان هاست، نیستند...

«مایکل»، «استیون» و «نیک»، سه کارگر جوان در یک کارخانه هستند که داوطلب می شوند که به ارتش پیوسته و به جنگ در ویتنام بروند. قبل از رفتن، استیون با «آنجلا» ازدواج می کند و این مراسم عروسی، به مراسم خداحافظی آن ها نیز به حساب می آید. بعد از تجربه سختی های بسیار در جنگ، آن ها به اسارت گرفته می شوند و ...

داستان گروهی از خلافکاران بازنشسته که تصمیم به سرقتی بزرگ از منطقه‎ ی جواهرفروشی شهر لندن می ‎گیرند.

داستان نوجوانی ماجراجو به نام باربارا که دوستان زیادی ندارد و فقط در مورد غول‌ها با مردم حرف می‌زند.

سال ۱۹۵۱. «لارا براون» (جولیان مور) زن بارداری است، که قصد دارد یک مهمانی برای شوهرش ترتیب دهد، اما نمی تواند دست از خواندن رمان «خانم دالووی» بردارد. «کلاریسا وان» نیز زنی در زمان حاضر است که یک مهمانی برای دوستش «ریچارد»، نویسنده ای مشهور که مبتلا به ایدز است، تدارک دیده. این دو ماجرا بطور همزمان به کار و زندگی «ویرجینا وولف»، کسی که رمان «خانم دالووی» را می نویسد، متصل هستند.

داستان پسری اهل مالاوی که قصد دارد به روستایش خدمت کند. او بعد از این که در یکی از کتاب های کتابخانه، مطلبی درباره ی توربین های بادی می خواند، تصمیم می گیرد در روستایش یک تورین بادی بسازد.

کاترین ترمل به همراه ورزشکاری مشهور با اتومبیل به درون دریاچه سقوط می کند. کاترین نجات پیدا می کند، اما ورزشکار که تحت تاثیر مواد مخدر و مشروب قرار دارد می میرد. کارآگاه واشبورن که با سوابق کاترین ترمل آشنایی دارد، او را مسئول مرگ ورزشکار می داند...

«چارلی» در زمینه‌ی فروش خودروهای لوکس فعالیت دارد و سالهاست دور از خانواده‌ی خود زندگی می‌کند. ناگهان، خبر می‌رسد که پدرش فوت کرده و برادرش «ریموند» همه‌ی دارایی‌های پدر را به ارث برده است. «چارلی» که از وجود برادری به این اسم، اطلاعی ندارد، برای پیدا کردن او به آسایشگاه والبرگ می‌رود.

داستان یک عشق خشونت بار که در بین سال های 2001 تا 2017 جریان دارد.