لس آنجلس. «فرانک فارمر» (کاستنر)، محافظ سابق رئیس جمهور امریکا، محافظت از «ریچل مارون» (هیوستن)، خواننده / بازیگری سیاه پوست و بسیار محبوب را می پذیرد. «مارون» ابتدا به «فارمر» توجه نشان نمی دهد اما پس از آن که شبی جانش را نجات می دهد، همه چیز عوض می شود...

«ترومن بربنک» (کری)، کارمند معمولی یک شرکت بیمه، یک زندگی معمولی در شهری معمولی دارد. اما «ترومن» که از زندگی اش راضی نیست و می خواهد دنیا را ببیند....

پسری ۸ ساله که همواره به عنوان شاگردی تنبل شناخته شده، توسط معلم هنرش درهای جدیدی به رویش باز می شود...

بوجک هورسمن در دهه ی نود میلادی ستاره ی یک برنامه موفق تلویزیونی بود. این برنامه به طور ناگهانی کنسل شد و اکنون که هجده سال از آن دوران گذشته است، بوجک در هالیوود زندگی می کند اما از کار افتاده است. او می خواهد به دوران اوجش بازگردد اما هالیوود کنونی تغییرات زیادی نسبت به آن زمان داشته است و عادت کردن به چیز های جدیدی مثل توییتر ممکن است به زمان نیاز داشته باشد...

«نیکلاس وان اورتن» (داگلاس)، سرمایه دار مقیم سن فرانسیسکو، چهل و هشت ساله شده است. او به عنوان هدیه ی تولد، از طرف برادرش (پن) به شرکت مرموز CRS معرفی می شود تا در یک «بازی» شرکت کند. اما خیلی زود مشخص می شود که این «بازی»، به شدت واقعی است و خطرات بسیاری را به هم راه دارد...

کالن بوهانون، سرباز سابق و برده‌داری ست که در تعقیب گروهی از سربازان اتحادیه است که همسرش را به قتل رسانده اند.

تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بی‌خوابی رنج می برد و یک سال میشود که نخوابیده. با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ میدهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می کند. گفتگو با همکار بد قیافه‌اش که ظاهرا همه وجودش را انکار می کنند، و پیدا کردن یادداشت‌هایی معمایی روی یخچال خانه‌اش، باعث شده او به همه اطرافیانش بدگمان شود.

ماجراهای کاپیتان فلینت و طوطی اش بیست سال قبل از ماجراهای رمان مشهور “جزیره ی گنج” اثر رابرت لوئیس استیونسنون .

زنی عمل پیوند قلب انجام می‌دهد ولی دچار شخصیت دیگری پس از عمل می‌شود...

«نورمن اسپنسر» (فورد)، محقق علمی دانشگاه، روز به روز بیش تر نگران همسرش، «کلر» (فایفر) می شود. «کلر» ادعا می کند در داخل و اطراف خانه شان، در نزدیکی دریاچه ی ورمانت، صداهایی می شنود و منظره های خوفناکی مثل تصویر صورت یک زن جوان را در آب مشاهده می کند...

پیرمردی در شهر بزرگی زندگی می‌کند اما نتوانسته خود را با شرایط اجتماعی تطبیق دهد. شهرداری قصد دارد خانه‌ی او را تخریب کند اما او حاضر به ترک آنجا نیست و با وصل کردن هزاران بادکنک به خانه‌اش، سفر هیجان‌انگیزی را شروع می‌کند.

یک نویسنده مشهور رمان های ترسناک پی می برد جادوگر کابوس های شبانه رویاهایش را تسخیر کرده است و از داستان هایی که او مینویسد الهام میگیرد. او به شهر زادگاهش برمیگردد و متوجه می شود روح شیطان به نام "ماریان" زنده است و باعث بوجود آمدن اتفاقات بدی در شهر می شود.