یک افسر پلیس که به تازگی به پلیس مارسی منتقل شده، در پی از بین بردن یک گروه از سارقان ایتالیایی می باشد که نوه بزرگ دنیل با یک فراری وحشتناک در آن تیم است.

این فیلم داستان اتفاقی شرم آور در سال 1992 را روایت می کند که باعث شد \"دلقک های بی عرضه\" در چالش های دوربین مخفی شرکت کنند.

داستان یک زمین شناس تنها که احساس می کند هیچ دلیلی برای زندگی در کره ی زمین ندارد. او می خواد برای ماموریتی یک طرفه به مریخ ثبت نام کند.

استنلی در آستانه بازنشستگی قرار دارد، در آخرین شیفت حضور خود اتفاقاتی رخ می دهد که...

داستان قایقی کوچک را مشاهده میکنیم که گروهی از مسافران را به اعماق جنگلی مملو از حیوانات خطرناک میبرد.

«دن مورفین» که مدیر یک مجله ورزشی پرتیراژ است ناگهان مطلع می شود مجله از سوی کمپانی «تدی کی» که یک غول رسانه ای است خریداری شده است. کارتر که جوان ۲۶ ساله و تازه بدوران رسیده ای است از سوی کمپانی بعنوان مدیر جدید مجله انتخاب می شود. اما کارتر دن را اخراج نمی کند زیرا به تجربیات او نیازمند است بنابراین دن را بعنوان دستیارش انتخاب می کند و دن نیز بخاطر شرایط بد مالی اش اجباراً این شغل را می پذیرد. کارتر که مدتی است همسرش او را ترک کرده و قصد طلاق دارد احساس تنهایی می کند و بنابراین دن یک شب او را به خانه اش دعوت می کند. کارتر پس از آشنایی با خانواده دن به «الکس»، دختر او علاقمند می شود. حالا دن بیش از گذشته عصبانی است چرا که علاوه بر شغل اش، دخترش را هم از دست رفته می بیند...

مردی ضعیف وقتی که پی می برد به خاطر کلاه برداری باید به زندان برود، وحشت می کند. او از یک معلم هنرهای رزمی کمک می گیرد تا برای روبرو شدن با زندانی هایی که احتمالا با او نمی سازند، آماده شود...

این فیلم ما را در سفری ماجرایی به مرزهای مکزیک می‌برد. جایی که به نظر می‌رسد مکان مناسبی برای زندگی یک مرد تاجر نرم‌خو و آرام به نام هارولد سوینکا نمی‌باشد. هارولد مردی است که به تازگی و دوباره ازدواج کرده است و دارای سهام در یکی از شرکت‌های داروسازی می‌باشد.

مادر بلانکا پس از مرگ پدرش در یک تصادف، اجازه نمی دهد که او دوچرخه "بی ام ایکس" خود را سوار شود. بنابراین پس از مطالعه در مورد مسابقه "بی ام ایکس" که به زودی اتفاق می افتد، سعی می کند بدون اطلاع مادرش در آن شرکت کند. تنها مشکل؟ یکی از والدینش باید او را وارد سیستم مسابقه کند...

داستان نویسنده ای بداخلاق و بازنشسته که با اکراه به یک نویسنده ی جوان برای نوشتن کتابش کمک می کند.

داستان مردی که سعی دارد زنش را مجددا عاشق خود کند؛ پس از بیدار شدن از خوابی که در واقعیتی دیگر است، همسرش او را اصلا نمی شناسد...

«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمی‌اند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...