آقای گرگ ، آقای مار ، آقای پیرانا ، آقای کوسه و خانم تارانتولا (اسم‌های مستعار) نقشه ای برای یک دزدی بسیار بزرگ می‌کشند.

در سال 1960، پروفسور راکوس ماندولباوم نشان "تایتان" را اختراع کرد - وسیله ای که انسان را قادر می سازد قدرت فوق العاده خاصی داشته باشد.

دانش آموز ارشدی در کالج پس از اینکه در یافتن دوست پسری خوب شکست می‌خورد تصمیم می‌گیرد که در ازای دریافت هدیه با مردی مسن‌تر ملاقات کند.

فیلم حول دو شخصیت اتفاق می‌افتد که هردو درگیر موقعیت‌های احمقانه شده و تلاش می‌کنند که از این موقعیت‌ها فرار کنند.

آواتار کورا برای حفظ شهر ریپابلیک از شر نیروهای شیطانی در جهان مبارزه می کند.

اتفاقات این فیلم در سلسله چوسون اتفاق می‌افتد و داستان یک جوان خوش‌ذوق را روایت می‌کند که ناخواسته به بازرس سلطنتی تبدیل می‌شود‌ و در کنار زنی مطلقه که برای یافتن خوشبختی عجول است، درون مایه داستان را تشکیل می دهند. حال آنها برای تحقیق و شکست سیاستمداران فاسد متحد و هم قسم شده اند.

دو متهم (لورل و هاردی) با تغییر لباس از ماشین پلیس فرار می کنند و در خیابان های شهر آواره می شوند. حال آن ها به دنبال لباس های اصلی خود هستند تا از دست این لباس های مسخره خلاص شوند…

داستان یک زن و شوهر هنرمند که مربی قدیمی خود را به منظور کلاهبرداری از یک میلیاردر داغدار استخدام می کنند.

نگاهی متفاوت به دنیای «امیلی دیکنسون» نویسنده و شاعر آمریکایی.

فیلم در اوایل دهه 1920 در شهر سیسیلی "باریا" آغاز می شود،جائی که "جوزپه تورنوا" به عنوان چوپان کار می کند تا به خانواده های تهیدست کمک مالی کند.او بزرگ شده،به حزب کمونیست پیوسته و با "مانینا" ازدواج می کند...

داستان فیلم در مورد نویسنده ای است که در دنیایی زندگی می کند که دروغ گفتن معنا ندارد. و اکنون او با کارهایش دروغ را برای مردم اختراع می کند و مفهوم دروغ را عرضه می کند...

ایسی دختر بیست ساله ی یک میلیاردر و اوسی جوانی بیست و سه ساله، از طبقه ی متوسط جامعه است که مادرش به تنهایی و با مشقت او را بزرگ کرده. با وجود این شکاف بزرگ، رابطه ای میان آن ها شکل می گیرد.