«هنری روث» (آدام سندلر) مردی است که از تعهد داشتن نسبت به یک زن می ترسد، تا اینکه دختری جذاب به نام «لوسی» را می بیند. آنها با هم بیشتر آشنا می شوند و هنری از این که دختر رویاهیش را پیدا کرده خوشحال است، تا اینکه درمیابد لوسی حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و فردای آن روز دیگر هنری را به یاد نمی آورد.

"شب در موزه" در مورد یک نگهبان موزه قدیمی در نیویورک هست که در آن موزه در ساعت ۱۲ شب تا طلوع آفتاب تمامی آدم ها و مردگان آن موزه زنده میشوند که در قسمت سوم فیلم های شب در موزه فرعون بار دیگر توسط جادو زنده میشود و قصد نابود کردن زمین توسط خدایان آسمانی را دارد.

قرون وسطا. مرلین جادوگر به پسر بچه‏اى به نام « وارت » می گوید که او پادشاه قانونى انگلستان مى‏ باشد و به او در رسیدن به مقامش کمک می کند...

داستان پسری یازده ساله که با سه موجود فضایی دوست داشتنی آشنا می شود و طولی نمی کشد که آن ها تبدیل به دوست های صمیمی می شوند.

این انیمیشن که دنباله کارتون کریسمس آنجلا محسوب میشود در مورد دختری مهربان با قلبی پاک است که تصمیم میگیرد برای جشن سال نو خانواده اش را دور هم جمع کرده و…

«لری دیلی» (استیلر) کاری را به عنوان نگهبان شب موزه ی تاریخ طبیعی قبول می کند اما در نخستین شب نگهبانی اش در می یابد که چه کار مشکلی دارد: شب که فرا می رسد یک طلسم مصری، اشیا و فیگورهای مومی را زنده می کند!....

کلر، سرمایه‌گذاری ریسک پذیر در نیویورک، به شهری کوچکی در ورمانت سفر کرده و مهمان فروشگاه کتابی می‌شود.

ویلی، تاکسی از سطح پایین جامعه، با نبردی ناگهانی برای دختر مورد علاقه‌اش از یک 18 چرخ مواجه می‌شود.

داستان بالغ شدن پسری که تابستان خود را در یک اردوگاه به اسم کیپ کود گذرانده بود.

دو خواهر و برادر متوجه می‌شوند که مادر به ظاهر عادیشان یک خلافکار سابقه دار است ، سعی می‌کنند خودشان او را از مخمصه نجات دهند اما…

هنگامیکه یک وکیل به دو زندانی سابق به نام‎های پل و ادی پیشنهاد یک ماموریت هیجان ‎انگیز را که درباره‎ ی یک الماس آبی گران‎قیمت است می‎دهد، زندگی این دو دوست به چالش کشیده می شود.

شان 29 سال دارد و یک زندگی کسل کننده را ازسرمی گذراند. لیز، نامزدش وی را ترک کرده و مادرش با مردی ازدواج کرده که وی او را دوست ندارد. او با اد، دوست وفادارش زندگی می کند. شان می خواهد زندگیش را درست کند تا لیز را بازگرداند. ناگهان مردگان از گور برمی خیزند و مثل زامبی‌ها شروع می کنند به آدم خواری. شان با کمک اد برای نجات مادرش و لیز می شتابد.