لئونس، پادشاه خرس ها، برای نجات پسر گمشده اش قصد دارد با کمک افراد قبیله اش، به سرزمین انسان ها حمله کند.

خصومت بین پرندگان داستان و خوک های سبز فریبکار شکل تازه ای به خود می گیرد.

در این انیمیشن موزیکال، دختری به امید دیدار با یک الهه ماه افسانه ای، یک موشک ترقه ای می سازد و منفجر می کند.

سومین مجموعه از سه گانه "داستان های آرکیدیا" کمپانی دریم ورک . . .

دو غریبه متوجه می شوند که به طرز عجیبی به هم ربط داده شده اند. با شکل گیری این ارتباط، آیا فاصله ی مکانی تنها چیزیست که آن ها را از هم جدا نگه خواهد داشت؟

واندر وومن قصد دارد به دختری جوان به نام ونسا کمک کند. ونسا درگیر سازمانی مرگبار به نام ولینی شده است که در راس این سازمان دکتر سایبر قرار دارد.

رنگو یک آفتاب پرست معمولی است که بصورت تصادفی به شهری بنام «خاک» می رسد. یک شهر دور افتاده و بی قانون در غرب وحشی، در انتظاری ناامیدانه برای یک کلانتر جدید.

پیش بینی شده است که جنگجوی اژدها برای نجات چین باید با تای لانگ مبارزه کند اما به نظر می رسد که این مقام به اشتباه به یک پاندای چاق رسیده است که هیچ چیزی از هنر های رزمی نمی داند...

مدتها از زمانی که مامیل به دلیل بد بودن صدایش از پنگوئن های دیگر جدا شد و سفر شگفت انگیزی را شروع کرد می گذرد.حالا مامبل با دختر مورد علاقه اش گلوریا ازدواج کرده و آنها صاحب فرزندی شده اند که او نیز به مانند پدر و مادرش استعدادهای نهفته ایی در خود دارد. اما این زندگی خوش چندان دوام ندارد و ...

بوبوی بوی و دوستانش به دست فرد شروری به نام رتاک کا مورد حمله قرار گرفته اند. او صاحب اصلی قدرت های بنیادی بوبوی بوی بود و اکنون قصد دارد این قدرت ها را از بوبوی بوی پس گرفته و به قدرتمند ترین فرد کهکشان تبدیل شود و آن را تسخیر کند. بوبوی بوی باید قبل از این که قدرت هایش در دست افراد نا اهل قرار گیرند، رتاک کا را متوقف کند...

بوجک هورسمن در دهه ی نود میلادی ستاره ی یک برنامه موفق تلویزیونی بود. این برنامه به طور ناگهانی کنسل شد و اکنون که هجده سال از آن دوران گذشته است، بوجک در هالیوود زندگی می کند اما از کار افتاده است. او می خواهد به دوران اوجش بازگردد اما هالیوود کنونی تغییرات زیادی نسبت به آن زمان داشته است و عادت کردن به چیز های جدیدی مثل توییتر ممکن است به زمان نیاز داشته باشد...

پیرمردی در شهر بزرگی زندگی می‌کند اما نتوانسته خود را با شرایط اجتماعی تطبیق دهد. شهرداری قصد دارد خانه‌ی او را تخریب کند اما او حاضر به ترک آنجا نیست و با وصل کردن هزاران بادکنک به خانه‌اش، سفر هیجان‌انگیزی را شروع می‌کند.