داستان زنی مسافر، نویسنده، باستان شناس، کاوشگر، نقشه کش، و وابسته سیاسی امپراتوری بریتانیا در آغاز قرن بیستم، بنام “گرترود بل”.

روستای دورافتاده‌ای در جنوب آمریکا، شرایط نابسامانی دارد و اکثر مردم آن بیکار هستند. یک شرکت نفتی، به چهار نفر راننده نیاز دارد تا محموله‌ی خطرناک «نیتروگلیسیرین» را به محل مورد نظر برسانند اما راه رسیدن به آنجا، نا امن و پر از خطرات مختلف است.

یک ویروس مرگبار کل دنیا را فرا گرفته است. کسانی که به این ویروس مبتلا می شوند، پس از مدت کوتاهی می میرند. در این بین چهار دوست در حال سفر به مکانی امن هستند، اما طولی نمی کشد که می فهمند خود آن ها حتی از این بیماری هم خطرناک ترند...

پس از خروج از اردوگاه اوزن، ریکو و رگ به سفر خود ادامه می‌دهند و با رسیدن به ابیس، با خطرات بیشتری مواجه می‌شوند.

جعبه، بطری، قوطی. زباله های رها شده. اسلیم یک جعبه مقوایی بلااستفاده است. اما سرنوشت او زمانی تغییر می کند که یک جعبه اسباب بازی بچه ها به نام اسپارک، او و دوستانش را درگیر ماجرایی کند که زندگی آنها را برای همیشه تغییر خواهد داد.

در سال ۱۷۵۷ و در بحبوحه منازعات سیاسی انگلستان و فرانسه، «هاک آی» و پدر و برادرش که آخرین بازماندگان قبیله ی خود هستند، تلاش می کنند از مستعمره نشینان قربانی این درگیری ها دفاع کنند . آنها دل به دختران سرهنگی انگلیسی می بازند و ...

«ایس ونتورا» ( جیم کری ) پس از موفق نشدن در نجات یک راکن، مدتی را در یک معبد میگذراند اما شخصی «بنام فالتون گرینوال» ( یان مکنیس ) به سراغش می آید و با پیشنهاد مبلغ بالایی او را برای پیدا کردن یک خفاش سفید استخدام میکند...

لنس جاسوسی آرام و جذاب است و والتر محقق جوانی که گجت‌های لنس را اختراع می‌کند. آن‌ها پس از پیشامدی غیرمنتظره باید راهی برای نجات دنیا بیابند.

داستان درباره ی یک مرد قوی هیکل به نام «کنان» است که در بچگی پدرش را کشته اند و خانه شان را هم نابوده کرده بودند و حالا که او بزرگ شده، قرار است به عنوان نماینده قبیله اش در برابر ظلم و ستم موجودات شیطانی بایستد.

نوجوانی به نام شو که از بیماری قلبی رنج می برد و قرار است به‌ زودی تحت عمل جراحی قرار بگیرد، برای استراحت و تقویت جسم و روحش به خانه ییلاقی خانوادگی شان آورده می شود. او در همان اولین لحظه‌ های ورودش، یک لحظه با یک آدم‌ کوچولو که دختر ۱۴ ساله‌ ای به نام اریتی است برخورد می کند. اما انسان‌ها نباید آدم‌ کوچولوها را ببینند و ...

«ولاد »به تازگی وارد یکی از معروفترین مدارس جادوگری جهان شده است.او در مدرسه پری, ،ساحره ,غول و کوتوله های زیادی را مشاهده میکند .ولاد و پدرش اولین خون آشام های شهر هستند اما دیری نمی‌گذرد که با کودکانی عجیب مواجهه میشود.

سو 12 ساله در آزمایشگاه تحقیقات ژنتیکی مادرش مقداری NT26D به دست می آورد و نامرئی می شود. سو و دو دوست با استعدادش سعی می کنند مادر ربوده شده اش را نجات دهند.