اسپانیا، سال 1921، یک نظامی سابق که حالا به عنوان پلیس کار می کند، از مادرید به بارسلونا فرستاده می شود تا مقدار قابل توجهی از تسلیحات نظامی که از قطار و ظاهرا توسط آنارشیست های انقلابی به سرقت رفته است را برگرداند.

در اواخر قرن نوزدهم، دختر کوچکی که در پایان جنگ سوم بر اثر بمب آسیب دیده بود توسط زنی که زندگی ابدی را برای او به ارمغان می آورد، نجات می یابد.

جورجیا برای تعقیب یک مرد به یونان رفته است. چند سال بعد او در یک جزیره خارجی تنها و آواره می شود. سرانجام عشتیاق او به تاریخ منجربه این می شود تا او به شغل راهنمای تور برسد. اما او خسته شده است و احساس می کند کفی ( نوعی طلسم فریبده یونانی ) خود را از دست داده ست.او معمولا باید با افراد مسن و ناجور سروکله بزند و همین حوصله اش را سر می برد ، تا اینکه اینبار راننده اتوبوس این گروه توریستسی ایرو (ریچارد دریفاست) که شخص کم صحبت و متینی است،زندگی را در نظر او عوض می کند. جورجیا می فهمید که عشق واقعی در نزدیکی او ست و …

ربه یک مهمانی را در خانه اش برای دوستان صمیمی خود تدارک می بیند. اما اوضاع با مصرف مواد مخدر و آمدن افرادی نشناس، به یکباره تغییر می کند و‌‌...

داستان واقعی خارق العاده یک مرد به نام امین که در آستانه ازدواج مجبور می شود گذشته پنهان خود را برای اولین بار فاش کند.

فیلمی کوتاه اقتباس شده از نمایش یک پرده ای jean cocteau. این فیلم داستان زنی درمانده را دنبال می کند که منتظر تماس معشوقه اش که او را تازه رها کرده، است.

یک مادر برای پیدا کردن پسرش، که گزارش می‌شود هنگام عبور از مرز به داخل ایالات متحده کشته شده است، سفری را در مکزیک آغاز میکند.

«هانا» یک کارگر است که از سمعک استفاده می کند. روزی به تعطیلات اجباری می رود و در این مدت سعی می کند شغلی موقتی پیدا کند. او مراقبت از مردی که بینایی اش را در سانحه آتش سوزی از دست داده را بر عهده می گیرد...

داستان این فیلم درباره‌ی فاجعه های رو به رشد محیطی و روحی و روابطی است که والدین را به فرزند متصل می کند.

داستان فیلم به مبارزات جنبش ۲۶ ژوئیه به رهبری فیدل کاسترو و با همراهی ارنستو چگوارا که یکی از شمایل های قرن بیستم است پرداخته که به سرنگونی رژیم ژنرال باتیستا در کوبا انجامید …

داستان زنی مستخدم و رقاصه خیابانی که تلاش می‌کند تا پسرش را که رها کرده بود را مجددا به سرپرستی قبول کند.

داستان یک مدل پاریسی که باید به مادرید برگردد، جایی که مادربزرگش که او را بزرگ کرده بود، به تازگی سکته کرده است. اما گذراندن تنها چند روز با این خویشاوند به یک کابوس غیرمنتظره تبدیل می شود.