دو مامور سی آی ای به نام های پالمر و گاگانو ماموریت دارند یک ویروس کامپیوتری به نام \"اتحاد شوروی\" را نابود سازند. آن ها با استفاده از واقعیت مجازی وارد سیستم شده اما ماموریتشان به یک تله تبدیل می گردد.

تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بی‌خوابی رنج می برد و یک سال میشود که نخوابیده. با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ میدهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می کند. گفتگو با همکار بد قیافه‌اش که ظاهرا همه وجودش را انکار می کنند، و پیدا کردن یادداشت‌هایی معمایی روی یخچال خانه‌اش، باعث شده او به همه اطرافیانش بدگمان شود.

"نورنو" سربازی از نژاد نیمه رومی ست که برای کمک به مردمش که در حال مرگ هستند, باید کوهستان های برفی ارمنستان را که مملو از نیروهای گشت اشکانی می باشد پشت سر بگذارد.

یک عمل محبت آمیز ساده همیشه عکس العملی به همراه دارد، حتی در مکانی یخ زده و دور افتاده. هنگامی که پستچی جدید اسمیرنزبرگ یعنی جسپر، با یک اسباب بازی ساز به نام کلاوس رفیق می شود، هدایای آن ها یک دشمنی قدیمی را از بین می برد.

در دوران کورالیتو در آرژانتین، ساکنان یک شهر کوچک متوجه می شوند که رئیس بانکشان به همراه یک وکیل فاسد پول های آن ها را دزدیده است. آن ها اکنون نقشه ای برای باز پس گرفتن پول های دزدیده شده ی خود دارند.

در این قسمت دومینیک تورتو (دیزل) ، برایان اکانر (واکر) و بقیه اعضای خانواده شان به ادامه آخرین ماموریتشان در ایتالیا می پردازند ، جایی که لوک هابز (جانسون) در تعقیب آنها بود . همزمان با این ماجرا ، گروهی دیگر در لندن دست به سرقت چند ماشین و آشوب می زنند و هابز مجبور می شود به آنجا برود و آنها را دستگیر کند . بعد از آنکه مشخص می شود لتی (رودریگوئز) در سرقت لندن دست دارد ، تورتو هم قاطی ماجرا می شود ...

«الکساندر اسکارزگارد» نقش یک سرهنگ سادیسمی را بازی می‌کند که به افرادش دستور می‌دهد شهروندان افغان را به قتل برسانند. «دنیل کراوس» این فیلم را براساس مستند خود که تحت همین عنوان در سال ۲۰۱۳ منتشر شده بود ساخته است.

یک جراح پلاستیک ماهر به نام «رابرت لدگارد» ( آنتونیو باندراس ) که از گذشته ی غمناکش رنج می برد، بعد از سوختن همسرش در آتش، پوستی ترکیبی می سازد که در برابر هر نوع آسیبی مقاوم است. او این پوست را روی یکی از بیمارانش آزمایش می کند، که زنی مرموز است و با تراژدی او در گذشته نیز بی ارتباط نیست...

داستان مجرمی به نام هنری چارلی که جرم خود را قبول ندارد و به همراه دوستش لوئیس دگا که به تازگی به جرم جعل اسناد به زندان افتاده، به دنبال فرار از زندان فرانسه می باشد.

یک زن خانواده اش را به خانه دوران کودکی خود باز می گرداند، خانه ای که قبلا یتیم خانه کودکان معلول بوده. طولی نمی کشد که، پسرش با یک دوست جدید نامرئی ارتباط برقرار می کند.

«بنجامین اِسپوزیتو» مشاور حقوقی بازنشسته ی ست که درصدد نوشتن یک رمان درباره پرونده قتل حل نشده ی ست که 25سال قبل رخ داده و هنور هم ذهنش را به‌شدت درگیر کرده است.

یک کشیش تبعیدی در حالی که در دهکده ای دور افتاده در اسپانیا زندگی می کند سعی دارد از شیاطین درون خود بگریزد…