داستان شاهزاده تریم که تنها سه روز فرصت دارد تا پدرش، پادشاه گروم را که به دلیل وجود شرارت در جنگل تبدیل به سنگ شده و دم او به سرقت رفته را نجات دهد.

پس از یک فاجعه‌ی هسته‌ای وحشتناک در شرایطی که جامعه از مشکل گرسنگی رنج می‌کشد،‌ یک خانواده‌ی سه نفره در مراسمی خیرخواهانه در هتل شرکت می‌کنند. اتفاقات عجیبی در این هتل رخ می‌دهد و مردم به صورت غیر عادی ناپدید می‌شوند....

وقتی یک کامیون به دیواره های تونل برخورد میکند مردمی که برای گذران تعطیلات کریسمس در حال بازگشت به خانه هایشان هستند ‌در آتشی سهمگین گیر می افتند. در حالی که بیرون از تونل بارش برف سنگین کولاک میکند، و هر کسی به فکر نجات جان خود است.....

ماجراجویی یک نوجوان هنگام تشکیل گروه بلک متال در اسلو که نتیجه‌ای خشونت بار به همراه دارد.

گروهی از دانشجویان به تحقیق در مورد خرس قاتلی میپردازند غافل از اینکه ان خرس بیشتر از انچه فکر میکردند خطرناک است و حال انها در خطر مرگ قرار گرفته اند …

«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند

داستان درباره ی افسانه ی ثور به نام هیردال ۴۳۰۰ است که گروهی افراد با قایقی از چوب بالسا از اقیانوس آرام میگذرند. این افسانه مربوط به سال ۱۹۴۷ که درگیری هایی بین کلمبیا و آمریکای جنوبی در پلینزی در حال اتفاق است...

داستان چهار سال از زندگی جولی، زن جوانی که در مسیر آشفته زندگی عاشقانه خود حرکت و برای یافتن مسیر موفقیت شغلی خود تلاش می کند. لذا این امر او را وادار می کند تا نگاهی واقع بینانه به شخصیت واقعی خود داشته باشد.

جونا تمام عمر در یتیم خانه زندگی کرده است. یک روز گوریل می آید و او را قبول می کند. مدتی طول می کشد تا جونا به مادر جدیدش عادت کند، اما درست زمانی که همه چیز خوب می شود، مقامات محلی موجودیت خود را در تهدید می بینند و...

«بس» (واتسن) زن ساده ای است که با «یان» (اسکار سگارد)، کارگر خشن و در عین حال رقیق القلب و غم خوار یک سکوی نفت حفاری دریایی ازدواج می کند. برای مدت کوتاهی این زوج زندگی سر خوشانه و آرامی دارند اما خیلی زود حادثه ای غیرمترقبه «یان» را از گردن به پایین فلج می کند. حالا «بس» به درگاه خداوند دعا می کند تا سلامت شوهرش را بازگرداند و برای این منظور حاضر است هر چه دارد فدا کند.

لیلیان و دوستانش به کلبه ی نزدیک رودخانه ؛جایی که سال گذشته برادر دوقلوی او کشته شد؛ می آیند. با ورود آنها اتفاقات عجیبی شروع به رخ دادن میکند. این فیلم اقتباسی ست از یک فیلم کلاسیک و ترسناک سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت میلادی.

آیدا مترجم سازمان ملل در شهر کوچک سربرنیتسا است. هنگامی که ارتش صربستان کنترل این شهر را به دست گرفت ، خانواده وی در میان هزاران شهروندی است که به دنبال پناهگاه در اردوگاه سازمان ملل هستند.