«آدام درایور» نقش یک استند-آپ کمدین و «ماریون کوتیار» نقش همسر او، یک خواننده‌ اپرای معروف را بازی می‌کند. زندگی باشکوه آن‌ها با به دنیا آمدن دخترشان «آنت» چرخشی غیرمنتظره پیدا می‌کند.

تاکائو که یک دانش آموز درس خوان می باشد که دوست دارد طراح کفش ماهری شود. یک روز او تصمیم می گیرد که از مدرسه به باغ ژاپنی برود و در آنجا فکر کند و درباره آینده خود تصمیم گیری کند. در باغ زن مرموزی به نام یوکینو را می بیند و مجبور می شود وقتش را با او بگذراند...

"کریشنا مورتی" یکی از نویسندگان برجسته، دنیا را همانند یک پاندول ساعت می داند که این پاندول در حال نوسان است. اگر " سمت راست" گذشته باشد، "سمت چپ" آینده است و میان این دو زمان "حال" او اعتقاد دارد، هر چیزی که در ذهن ما است، گذشته مرده است، حتی خود فکر هم گذشته است. که داستان این انیمیشن هم مرتبط با این موضوع است.

ایوان، کینپی و شینوسوکه دوستان دوران کودکی هستند. آنها دوجو آموزش دیدند، با هم زندگی کرده و نان و نمک همدیگر را خورده اند. شدند. آنها همچین با ازدواج فامیلی‌، با هم خویشاوند می شوند. اما شوهرش انتقام می گیرد و او را می کشد ...

داستان دو برادر به‌ نام‌های ادوارد و آلفونسو الریک که پس از مردن مادرشان، قصد دارند به‌ کمک دست نوشته‌های پدر خود از علم کیمیاگری استفاده کرده و وی را زنده کنند. اما اتفاقات مطابق میل این دو برادر پیش‌ نمیرود و...

ماجراجویی در رابطه با دو مینیون که تلاش می‌کنند از زندان فرار کنند.

دریافت پیشنهاد کارگردانی فیلم "دایی وانیا در هیروشیما "باعث می شود که کارگردان و بازیگر مشهور با غم فقدان ناگهانی همسرش کنار بیایید.

نامه ی ناشناس به اداره پلیس توکیو ارسال شده , در نامه آمده که قاتل یک پرونده جنایی در شب مهمانی بالماسکه در هتلی در توکیو حضور خواهد داشت.

تانجیرو کامادو، به همراه اینوسوکه هاشیبیرا، پسری که توسط گرازها بزرگ شده و سر گراز بر سرخود می گذارد و زنیتسو آگاتسوما، پسری ترسو که قدرت واقعی ش هنگام خواب نمایان می شود, در قطار ابدیت عازم ماموریتی جدید هستند.

پس از اینکه یک رهگذر به یک زن که توسط چندین نفر مورد حمله قرار گرفته ,کمک میکند، رئیس باند قاچاق مواد مخدر درصدد گرفتن انتقام بر می آید.

ماکوتو شیشو با کشتی مجهزش به سمت حکومت میجی در حال حرکت هست و قصد دارد مجددا هر و مرج را به ژاپن بازگرداند. حال، کنشین هیمورا به منظور متوقف ساختن شیشو، برای یادگیری تکنیک نهایی نزد استاد قدیمی خود می رود.

داستان دانشجویانی به نام های تسونئو و خوزه (دختر جوانی که به ندرت به دلیل عدم راه رفتن به تنهایی از خانه خارج شده است).