نیروی تهدیدآمیزی تاریکی به نام "آلفا" به شهر بزرگی حمله ور میشود و جان همه را تهدید می کند، دو مامور ویژه می خواهند با این تهدید مرموز مقابله کنند و به همین صورت یک مسابقه ترتیب می دهند تا ...

داستان این فیلم ۴ هفته بعد از فیلم قبلی آغاز می شود. بریجت جونز عشق زندگی اش را پیدا کرده و اکنون از خودش می پرسد، آیا همه چیزهایی که در موردشان رویا پردازی می کرده را بدست آورده است؟

در سال ۱۹۳۳ تهیه کننده ای جاه طلب بازیگران و خدمه یک کشتی را متقاعد می کند که برای فیلمبرداری به جزیره جمجمه بروند. در آنجا آنها با کونگ، میمون غول پیکری برخورد می کنند که در همان ابتدا عاشق بازیگر اصلی، آن درو، می شود.

سال 1975، ریسزارد رئیسش را متقاعد می‌کند تا او را به آنگولا بفرستد تا بتواند جنگ داخلی آنجا را پوشش دهد.

شش نفر در نقطه ای دور افتاده از جنگل های غربی ویرجینیا راهشان را گم می کنند و طولی نمی کشد که مورد حمله آدم خور های جنگلی با چهره های نامطلوب قرار می گیرند...

اولین داستان جیمز باند ماموریتی بود به مقصد ماداگاسکار که در این ماموریت او در پی یک تروریست به نام مولاکاست. همه چیز بر طبق برنامه پیش نمیرود و باند برای اینکه بتواند به مخفی گاه تروریستها نفوذ کند تصمیم میگیرد که موضوع را بدون دخالت M16 بررسی کند...

این فیلم اقتباسی از یکی از آثار کلاسیک هانا باربرا می باشد و داستان چگونگی ملاقات تام و جری برای اولین بار و شکل گیری رقابت میان آن ها را روایت می کند...

تحول عجیبی در نسل خون آشامان رخ داده است: ریپر خون آشامی که دارای دارای خاصیت خون آشامی سیری ناپذیر است و بر خلاف خون آشامان با گلوله از بین نمی رود. طعمه های ریپر هم انسانها و هم خون آشامان هستند و قربانیهای او خودشان بصورت ریپر در می آیند. جمعیت آنها به سرعت افزایش می یابد، این امر موجودیت خون آشامان را تهدید می کند زیرا بزودی انسان کافی برای تامین خون مورد نیاز آنها وجود نخواهد داشت. بلید و یک دانشمند اسلحه سازی با نام اسکاد بطور عجیبی توسط شورای خون آشامان فراخوانی می شوند...

زن و شوهری که به تازگی نوزاد خود را از دست داده اند، دختر 9 ساله ای را به فرزندی می پذیرند, اما دختر آنقدرها هم که به نظر میرسد معصوم و بی گناه نیست.

داستان پسری یازده ساله که با سه موجود فضایی دوست داشتنی آشنا می شود و طولی نمی کشد که آن ها تبدیل به دوست های صمیمی می شوند.

این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است و داستان زوجی به نام پگی و لیو را روایت می کند که روزی اتفاقی ناگواری برای آنها ر خ می دهد. پگی بر اثر تصادفی بسیار شدید به حالت اغما می رود و بعد از چند روز که به هوش می آید، حافظه اش را از دست داده است...

جوان بلژیکی در کنار دیگر یهودیان توسط دولت وقت دستگیر و به اردوگاه کار اجباری در آلمان فرستاده شد. او با قسم خوردن به نگهبانان که یهودی نیست بلکه فارس زبان است خود را از اعدام نجات داد. این دروغ به طور موقت ...