سریال روزهای آخر زندگی یک شوالیه قرن چهاردهم را به تصویر می کشد.

داستان سرباز شجاعی که ماموریتش به درستی پیش نمی رود و همین موصوع سبب به دام افتادن او در بیابان می شود. اکنون او باید برای بقای خو و مقابله با دشمن تا پای جان بجنگد.

در حالیکه راسل مست و سرخوش می باشد بعد از مهمانی به باشگاه شبانه ای که در حال بسته شدن است می رود و در آنجا با گلن آشنا می شود و این آشنایی سرآغاز اتفاقاتی در زندگیش می شود.

ادموند موری در کوهنوردی در قلب ارتفاعات، تماسی از همسر سابق خود دریافت می کند. پسر 7 ساله آنها در اردوگاه مفقود شده است. به زودی مشخص می شود که کودک ربوده شده و والدین از این اتفاق بشدت ناامید می شوند.

زندگی به ظاهر کامل سنتی و روستایی کاترین پس از آنکه متوجه شد شوهرش رازی را از او پنهان می کند، زیر و رو می شود. این راز چیست؟ آدم کشی...

در یک مهمانی شام در یک خانه روستایی که چهار دوست برای جشن تولد دور هم جمع شده اند، با پیشروی شب رازها آشکار می شوند و اتفاقات ناراحت کننده ای در اطراف آنها رخ می دهد.