داستان دانشمندی که بعد از اینکه خانواده‌اش در یک تصادف کشته می ‎شوند، از هیچ کاری دریغ نمی‌کند تا آنها را به زندگی برگرداند.

داستان سه مادر پُرکار که هیچگاه از زحماتشان قدردانی نمی شود. بنابراین برای خلاص شدن از زندگی روزمره، تصمیم می گیرند خودشان را از قید و بندهای زندگی رها کرده و برای شاد بودن آزادی عمل بیشتری را در اختیار خود قرار دهند.

داستان پسری که در جنگل توسط گله ای گرگ، یک خرس و یک پلنگ سیاه بزرگ می شود.

داستان زن جوانی به نام «امی» که زندگی خوبی دارد. اما در کنار اینها او زنی پرکار و خسته است و روحیه ی خوبی ندارد. به همین دلیل او تصمیم می گیرد برای رهایی از مشغله های روزانه و استرس های کاری با دو تن از همکارانش به شادی و تفریح بپردازند اما نه از آن تفریحات معمولی بلکه شادی بی حد و مرز.

پسری که کریسمس بدی را پشت سر گذاشته، به طور تصادفی یک اهریمن کریسمس را به خانه‌شان احضار می کند.

داستان آشپزی که شغلش را در رستوران از دست داده و تصمیم میگیرد یک رستوران سیار را در یک کامیون راه اندازی کند، و از این طریق خانواده اش را هم دوباره سر و سامان ببخشد.