آنا نقش خانم گری خود را بازی می کند و او را به ثبات نا آشنا می کشد، تهدیدات جدید می تواند پایان شادی آنها باشد قبل از اینکه حتی آغاز شود.

آناستازیا در فکر جدا شدن از کریستین می باشد و تصمیمش را عملی می کند اما مدتی بعد دوباره کریستین از او درخواست می کند تا مانند یک زوج عادی بار دیگر کنار هم زندگی کنند، حال آنا باید با زندگی جدیدی مملو از کنایه ها و تهدیدات اطرافیان خود کنار آید اما ...

“جویی ترنر” یک مامور CIA جوان است که آرمانگرایی او هنگام ملحق شدن به CIA مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته. او بزودی متوجه میشود که کارکنان دفتر کاری یکی پس از دیگری کشته میشوند و تلاش دارد تا از پشت پرده این موضوع با خبر شود در حالی که یک قاتل حرفه ای بدنبال اوست…

داستان درباره یه شهر کوچک زراعی به اسم مدیا راک نامیده می شوند توی سطح شهر پخش میشوند، که این سنگ ها تاثیرات عجیبی روی آدمهای داخل شهر دارد و قدرت های متفاوتی به آدمها میدهد که اکثرا هم آدمهای شر این قدرتها را بدست میاورند ولی همراه این شهاب باران ها پسر بچه ای هم از فضا به زمین می آید و توسط خانواده ای که بچه دار نمی شدند به طور اتفاقی پیدا می شود. این بچه قدرتهای عجیبی دارد و این خانواده تصمیم میگرند که این بچه را بزرگ کنند و چون نمی خواستند مشکلی برای این بچه به وجود بیاید قدرتهای استثنایی او را از همه مخفی نگه میدارند...

داستان سه برادر و پدرشان که سال ۱۹۰۰ در بیابانی دوردست در امریکا زندگی می کنند، و اینکه چگونه زندگی‌شان با طبیعت، جنگ، پیشینه‌شان و عشق آمیخته است.

زن جوان مشکل داری به زادگاهش در آبشار نیاگارا برمی گردد، جایی که خاطره آدم ربایی مدت ها قبلش به سرعت برای او مجددا تداعی می شود.

"بریجیت" خواهر مرحوم "جینحر" که اکنون تبدیل به یک گرگینه شده،در حالیکه از چنگال یک گرگینه بی رحم مخفی شده باید پیش از کامل شدن ماه درمانی برای علاقه اش به خود پیدا کند...