کمیل پریکر” روزنامه نگاری جوانی است که به شهر دوران کودکی‌اش بازمی‌گردد تا اخبار قتل دو کودک خردسال را پوشش دهد. اما او در حالی که تلاش دارد تا هویت قربانیان را شناسایی کند، با معماهای حل نشده دوران گذشته زندگی خودش نیز رو برو می‌شود…

داستان فردی به نام جاناتان که هر روز ظهر دفترش را ترک می کند. او به محض رسیدن به خانه، می خوابد. هر روز صبح که از خواب بیدار می شود صبحانه ای برای او آماده شده است و یک پیام تصویری به درباره ی....

«اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری می کنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل می کنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم می گیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و ...

دو زن جوان آمریکایی به اسامی «ویکی» و «کریستینا» برای گذراندن تعطیلات تابستانی نزد یکی از اقوام دور ویکی در شهر بارسلون می روند. ویکی زنی احساساتی است که بزودی قصد ازدواج با نامزدش داگ را دارد که مردی قابل اطمینان اما غیر رمانتیک است. کریستینا نیز دختری خوشگذران است که قصد دارد در بارسلون ماجراهای جدید عاطفی را تجربه کند. آنها در شهر با مرد نقاشی به اسم «جوان آنتونیو» (خاویر باردم) آشنا می شوند .

داستان دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» که به دلیل مشغله زیاد فرصتی برای یافتن دوست و پارتنر ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی با هم داشته باشند...

«لارس» جوانی دست و پا چلفتی، مومن و به شدت خجالتی است که در شهر کوچکی زندگی می کند. او سرانجام موفق می شود دختر رویاهایش را به خانه‌ای که در آن به همراه برادر و زن برادرش زندگی می کند، بیاورد. تنها مشکل اینجاست که این دختر واقعی نیست، بلکه عروسک پلاستیکی است که لارس آن را از روی اینترنت خریداری کرده است...

یک دختر دبیرستانی برای پیشرفت در روابط اجتماعی و وضع مالی، اجازه می دهد شایعات مختلفی در موردش بپیچد...

پس از اینکه حافظه توماس پاک می شود، وی خود را به عنوان یکی از اعضای گروهی می بیند که در مارپیچی گرفتار شده اند و باید به کمک دیگر اعضا راه فرار خود از وضعیت کنونی را هموار کنند.

در قسمت سوم، توماس قهرمان جوان داستان، راهی یک ماموریت خطرناک می‌شود تا درمانی برای یک بیماری مرگبار پیدا کند.

پس از فرار از دست ماز، گلادرزها در حال حاضر با مجموعه جدیدی از چالشها در جاده ی بی انتها با چشم اندازی مملو از موانع غیر قابل تصور روبرو می شوند.

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

دو کودک به نام های «جودی» (دانست) و «پیتر» (پیرس) یک بازی سحرآمیز را در خانه ای متروکه پیدا می کنند و مشغول بازی می شوند. ناگهان «آلن» (ویلیامز)؛ مرد بالغی که از سن دوازده سالگی تا به حال در آن گیر کرده ، از آن بیرون می آید. تنها امید نجات «آلن» این است که بتواند بازی را تمام کند.