داستان شخصی که تلاش می کند تا وجود فضاییان را اثبات کند.

داستان زن جوانی که نیروی فرا طبیعی دارد اما این موضوع را از اطرافیان مخفی می کند. هنگامی که توانایی های او توسط دیگران کشف می شود، مجبور می شود که از دست آن ها فرار کند.

در دوران جنگ جهانی دوم و درحالیکه ارتش آلمان در حال پیشروی سریع می‌باشد، نخست وزیر انگلستان «چمبرلین» مورد انتقاد شدید قرار گرفته و قصد کناره‌گیری از سِمت خود را دارد. او باید جانشینی برای خود تعیین کند و به این ترتیب «وینستون چرچیل» که کارنامه‌ی درخشانی ندارد، در جایگاه قدرت قرار می‌گیرد تا کشور را از بحران نجات دهد.

جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه هایی از گذشته و احتمالاً آینده اش می باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می رود تا آنچه را که می خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.

در زمانی که جنگ داخلی آمریکا با خشونت هر چه تمام تر ادامه دارد، رئیس جمهور امریکا با مسائلی چون ادامه کشتار در میدان های نبرد و درگیری با تعداد زیادی از اعضای کابینه بر سر مسئله منع برده داری و آزاد سازی برده ها دست به پریبان است.

اعضای سازمان نهان‌جاندارشناسی «مونارک» با تنش و درگیری میان هیولاهای غول‌پیکر (کایجوها) مواجه می‌شوند، از جمله گودزیلای قدرتمند که با ماترا، رودان، و حریف نهایی‌اش، گیدورا شاه سه سر روبرو می‌شود.

هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جرد و سایمون و دختر بزرگش مالوری به خانه ای قدیمی در املاک اسپایدرویک- متعلق به عمه لوسیندا- اثاث کشی می کنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، مالوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا می کند. جرد با استفاده از آسانسور و کلی به اتاقی مخفی راه پیدا می کند که متعلق به صاحب قدیمی خانه آرتور اسپایدرویک است...

زنی در حدود شصت ساله پس از از دست دادن همه چیز خود در رکود بزرگ اقتصادی، سفری را در غرب آمریکا آغاز می کند و به عنوان یک عشایر ون نشین امروزی زندگی می کند.

این فیلم داستان برقراری یک رابطه ی دوستی غیر منتظره میان یک پسر جوان که به دنبال پدرش است و یک فرد تنهای سرگردان که از گذشته ی خود پنهان می شود، را روایت می کند.

یک هیولای غول پیکر که تحت تاثیر رادیواکتیو رشد کرده است و آن را گودزیلا می نامند، پا به دنیای انسان ها می گذارد و باعث به وجود آمدن ناامنی و هرج و مرج می شود در این میان فقط یک نفر می تواند ناجی بشریت باشد.

"تسئوس" دوک آتن قصد ازدواج با "هیپولیتا" ملکه آمازون را دارد. از طرفی "هرمیا" از ازدواجی اجباری سرباز زده و همراه با معشوقش "لیساندر" به جنگل می گریزند. پریان حاکم بر جنگل به زندگی آمده و...

داستان فیلم در دهه ۱۹۵۰ در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که بصورت تخیلی در ۱۹۵۰ با عنوان هاش-هاش منتشر می شده.