هیولاها برای بالا بردن قدرت شهرشان، کودکان را می‌ترسانند اما از مواجهه‌ی مستقیم با آنها هراس دارند چراکه ممکن است آلوده شوند. در این میان، دختر بچه‌ای وارد شهر آنها می‌شود و تحولات بسیاری در آنجا به وقوع می‌پیوندد.

داستان این فیلم که قبل از ماجرای انیمیشن هیولاها رخ می دهد در مورد رابطه بین «مایک» و «سالی» در دانشگاه هیولاها است، زمانی که آن دو هنوز رابطه خوشایندی با یکدیگر نداشتند...

«بن سوبول» یک روانپزشک است که مشکلاتی دارد: زمانی که بیمارانش شروع به درد و دل می کنند، پسرش جاسوسی آن‌ها را می کند، پدر و مادرش تصمیم ندارند در مجلس عروسی که در پیش دارد شرکت کنند،‌ و مشکلات بیمارانش او را به چالش نمی کشند. «پاول ویتی» پدرخوانده، که رئیس یک خانواده تبهکاری است، نیز مشکلاتی دارد: حمله های عصبی در جمع ها، قادر نبودن به کشتن افراد، و ... اکنون پاول ویتی برای مشکلاتش به بن مراجعه می کند و ...

داستان فیلم درباره دوستی خیلی بعید یک استند آپ کمدین از لس آنجلس که مجبور شده به خانه اش در لانگ آیلند شرقی برگردد تا با یک متخصص پوست الکلی ولی جذاب و کاریزماتیک آشنا شود. هر کدام سعی میکنند به دیگری کمک کنند تا مشکلات گذشته شان را رفع کنند و ...

نویسنده‌ی سبک کمدی به نام چارلی برنز، با خواننده‌ی خیابانی اهل نیویورک به نام اما پیج (Emma Payge) دیدار می‌کند. رابطه‌ی دوستانه و صمیمانه‌ای میان این دو نفر به وجود می‌آید، رابطه‌ای که فاصله‌ی سنی و نسل‌ها را کنار می‌زند و معنای عشق و اعتماد را دوباره تعریف می‌کند.

مجموعه ای از داستان هیولاها که 6 ماه پس از فیلم هیولاها ساخته شد و در مورد داستانی است که هیولاها به جای غرش، انرژی خود را از خنده کودکان می گیرند.

داستان یک روانپزشک کودک به‌نام ایلای ادلر که همسرش خودکشی کرده. او با پسربچه‌ای آشنا می‌شود که به‌طرز عجیبی با گذشته ایلای ارتباط دارد و...