«جان» سیاه پوست (اسنایپس) و «چارلی» سفید پوست (هارلسن)، دو پلیس مخفی شرکت قطار زیرزمینی نیویورک، خود را برادر هم می دانند. پس از ماجراهایی «چارلی» که از کار و رابطه ی عاطفی خود سرخورده شده، تصمیم می گیرد به یک قطار حامل پول دستبرد بزند. اما «جان» متوجه اقدام او می شود و سعی می کند مانع دزدی شود...

داستان یک مادر مجرد آمریکایی که به عنوان یک جاسوس سابق روسی در معرض نمایش قرار می گیرد، لذا باید زندگی خانوادگی و مهارت های منحصر به فرد تغییر شکل را در نبرد با یک دشمن موذی انجام دهد.

کارگران تأسیسات فوکوشیما دایچی ژاپن جان خود را به خطر می اندازند و در نیروگاه هسته ای می مانند تا از تخریب کامل پس از ویرانی منطقه در اثر زلزله و سونامی در سال دوهزار و یازذه جلوگیری کنند.

یک شکارچی که به تنهایی در بیابان اوراگان زندگی می کند، باید پس از ربوده شدن خوک مورد علاقه اش، به پورتلند برگردد.

در این سریال تریلر رویدادهای هیجان‌انگیز مرتبط با شاخه‌ی حفاظت شخصی پلیس متروپالیتن لندن (MPS) روایت می‌شود.

این فیلم داستان یک مادرخوانده پری جوان و زیبا اما بی دست و پا را به تصویر می‌کشد که زندگی خوبی دارد ، اما خیلی زود تصمیم می‌گیرد به تنهایی از محل زندگی‌اش بیرون برود تا به درخواست کمک دختری جوان که نادیده گرفته شده است ، رسیدگی کند و استعداد خود را به دیگران ثابت کند ، اما ....

یک دختر معمولی بنام کلاری در روز تولد 18 سالگی اش متوجه میشود که یک شکارچی سایه/Shadowhunter است. (گروهی متشکل از دورگه های انسان-فرشته که وظیفه شان کشتن شیاطین است) ! زمانی که مادر کلاری ربوده میشود او بهمراه چندی از دوستانش عازم سفری برای شکار شیاطین می شود تا سرنخ هایی از مادرش پیدا کند...

ماجرا در مورد کماندار مبارز و جنگجویی بنام رابین هود (راسل کرو) است که در ارتش پادشاه ریچارد خدمت می کند. پس از مرگ پادشاه، شاهزاده “جان” قرار است جانشین او شود اما رابین هود او را مردی خودخواه و ظالم می داند و با او مخالف است.

یک خانواده به خانه ای جدید بی خبر از اینکه دارای رازهای ترسناکی هست نقل مکان می کنند و…

پسر جوانی و خانواده ی از طبقه کارگر او اواخر دهه 1960 پر هیاهویی را تجربه می کنند.

در “عموم”، یک انفجار غیرعادی تلخ قطب شمال، راه خود را به مرکز شهر سینسیناتی و درهای جلو کتابخانه عمومی که در آن عمل فیلم انجام می شود، ساخته است.

جانی یک بانکدار موفق است که در یک محله ای از سانفرانسیکو با نامزدش (لیزا) زندگی میکند. تا اینکه یک روز لیزا از او خسته شد و توسط یکی از دوستان صمیمی او (مایک) از راه بدر شد ...