یک دانش آموز دبیرستانی ضعیف و یک تبهکار جانی بدن خود را بطور تصادفی تعویض می کنند.

داستان این فیلم انیمیشن درباره‌ی گروهی از حیوانات عجیب و غریب می‌باشد که در حومه‌ی شهر زندگی می‌کنند. روباهی که فکر می‌کند مرغ است ، خرگوشی که رفتارش مانند یک لک‌لک است و در این میان اردکی که سعی دارد بابانوئل را تغییر دهد و ماجراهای مختلف دیگر که…

سه دوست دبیرستانی برای اینکه شهرتی بدست آورند، تصمیم می گیرند یک مهمانی بزرگ و بی سابقه برپا کنند. اما طولی نمی کشد که اوضاع از کنترل آن ها خارج می شود و ...

یک ستاره سینمایی و یک نو عروس افسرده که با هم هیچ نسبتی ندارند، یکدیگر را در توکیو می بینند و رابطه‌ای بین شان آغاز می شود.

در سده ی نوزدهم در انگلستان، یک زن جوان خیر خواه اما خودخواه در زندگی عشقی دوستانش دخالت می کند.

منفرد، سید و دیگو در می یابند که عصر یخبندان رو به اتمام است، و با دیگران برای رفتن به زمین‌های بلندتر، همراه می شوند. در طول این سفر آن‌ها می فهمند که منفرد تنها ماموت پشمالو باقیمانده در دنیا نیست.

میلو بوید یک جایزه بگیر هست که این بار قرار هست بابت دستگیر کردن کردن همسر سابق خودش یعنی نیکول هارلی که یک خبرنگار است ۵۰۰۰ دلار دریافت کند و جدا از مبلغ خوبی که بابت اینکار نصیبش می شود یک انتقام دلچسب نیز از همسر سابقش می گیرد. اما هنگامی که وی نیکول را می بیند پای افراد دیگری به وسط کشیده می شود و حالا اینبار هر دو باید از از چنگال این افراد فرار کنند و …

در زمان عصر یخبندان یک ببر دندان شمشیری، یک تنبل، و یک ماموت پشمالو، یک بچه آدمیزاد را پیدا می کنند و تصمیم میگیرند او را به خانواده‌اش بازگردانند.

پشت دیوار های واتیکان، پاپ بندیکت محافظه کار و پاپ فرانسیس آزادی خواه باید با هم کنار آمده و راه جدیدی برای کلیسای کاتولیک به وجود آورند.

یک مرد جوان و درمانده که به مصرف ماری جوانا اعتیاد دارد، قادر است ارواح را ببیند. تگ افسر پلیسی ست که هنگام یافتن یک قانل سریالی جان خود را از دست میدهد. آیا این مرد جوان و بی هدف می‌تواند بدون هیچ گونه پیش داوری با کمک روح پلیس لجباز مردگان و زندگان را نجات دهد؟؟؟؟

دو مامور سیاهپوست اداره اف.بی.آی به نامهای کوین کاپلند و مارکوس کاپلند ماموریت دارند از دو خواهر مشهور و ثروتمند به نامهای بریتانی و تیفاتی ویلسون محافظت کنند، زیرا عده ای قصد ربودن آنها را دارند.

دختری به اسم گابریلا بعد از حضور در یک میخانه واقع در نیوزیلند وارد مسابقه ای میشود که جایزه اش این است که شخص برنده مالک میخانه شود. او برنده میشود و بهمراه یکی از دوستانش به نام جیک تیلور تصمیم میگیرد که آن جا را تعمیر کند.