داستان درباره زنی جوان است که به همراه پسر خود پس از طوفان در خانه ای همراه با یک ببر گرسنه گرفتار شده و تلاش می کنند زندگی خود را نجات دهند...

سال‌ها پس از اینکه بیماری طاعون بیشترانسان ها را نابود می کند و بقیه به هیولا تبدیل می‌ شوند، تنها بازمانده بشریت در شهر نیویورک شجاعانه برای یافتن راه درمان تلاش می‌کند.

«چارلی» مرد جوانی است که به تازگی برادر خود را از دست داده و در رنج و ناراحتی به سر می برد، تا اینکه در همان قبرستانی که برادرش دفن شده به عنوان نگهبان شغلی پیدا میکند. او هر روز روح برادرش را می بیند، اما زمانی میرسد که او باید بین دختری که عاشقش است، و برادرش یکی را انتخاب کند...

برخورد با جانوران گوتیک ، از جمله فرشتگان و گرگینه های سقوط کرده ، افراد شکسته در تلاش برای ترمیم زندگی خود به سمت اقدامات ناامیدانه رانده می شوند ، در نهایت نشان می دهد که یک خط نازک بین انسان و حیوان وجود دارد.

زوجی که پسر بیمار خود را در یک محیط منزوی نگهداری می کنند، پس از نقل مکان دختری جوان به همسایگیشان، با مشکل بزرگی روبرو می شوند...

مشکلات بی پایان زندگی و خستگی باعث می شود تا یاسمین به شهر سان فرانسیسکو مسافرت کند تا به خواهرش که در آن شهر زندگی می کند ملحق شود اما ...

آندرس هیل که مدت‌ها است در شهر Westport ایالت کانتیکت گیر افتاده است تصمیم می‌گیرد از شغلش بازنشسته شود و زنش ر را نیز رها می‌کند تا...

مارتی برد (جیسون بیتمن)، یک برنامه‌ریز مالی است که ناگهان به‌همراه همسرش وندی برد، خانواده‌ی خود را مخفیانه از حومه‌ی شیکاگو، راهی ایالت میزوری و Ozark می‌کند، زیرا از قرار معلوم او بدهی سنگینی به یک کارتل مواد مخدر دارد.