دو افسر پلیس بازنشستگی خود را کنار گذاشته و برای دستگیری بانی و کلاید بدنام اقدام می کنند.

مردی هنگام شرکت در یک مهمانی شام در خانه همسر سابقش، تصور می کند که آنها یک نقشه شیطانی برای میهمانان خود کشیده اند.

پس از ترور رئیس جمهور سابق ایالت متحده آمریکا"جان اف کندی"، بانوی اول او بنام "ژاکلین کندی" با غم و اندوه خود مبارزه می کند و در این راه نیز به فرزندان خود کمک می کند و از میراث وی حمایت می کند.

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

در سان فرانسیسکو، یک نقاش انیمیشن بنام «رابرت گری‌اسمت» (جیک جینلنهال) به یک کارآگاه آماتور تبدیل می شود تا رد قاتلی سریالی بنام «زودیاک» را بیابد.

داستان "رِی کروک"، فروشنده ای که رستورانی با غذاهای مبتکرانه ای ابداع می کند و همراه با برادرش، "مک دونالد"، به یکی از بزرگترین کسب و کارهای رستورانی در جهان تبدیل می شوند.

رز کوپر (ریس ویترسپون) پلیسی است که برای اسکورت یک قاچاقی مواد مخدر (وینست لارسکا) و همسر کلمبیایی اش دنیلا (سوفیا ورگارا) که قرار است علیه کارتل مواد مخدر شهادت بدهند به دالاس فرستاده می شود. اما به یکباره سر و کله آدمکش ها پیدا می شود و کوپر و دانیلا موفق به فرار از مهلکه می گردند و حال رز باید راهی برای در امان ماندن از خطرات بیابد و...

داستان زنی که به عنوان نیروی ارتش آمریکا به زندان گوآنتانامو اعزام می‌شود. در این زندان مسلمانانی حضور دارند که توسط ارتش آمریکا دستگیر شده‌اند. این زن با یک زندانی جوان مسلمان که ۸ سال عمر خود را در گوآنتانامو سپری کرده است، آشنا می‌شود و با وی پیوند دوستی برقرار می کند..

این فیلم داستان هفت نفر را روایت می کند که بر اثر اتهامات مختلفی در حال محاکمه شدن هستند. این اتهامات همگی مربوط به شورش مراسم ملی دموکراتیک سال هزار و نهصد و شصت و هشت در شیکاگوی ایلینویز می باشد.

تد و تامی لین زوج تازه ازدواج کرده ی هستند که درصدد بچه دار شدن بر می آیند، اما برای احراز صلاحیت پدر و مادر بودن، تد باید در دادگاه ثابت کند که همچون یک انسان دارای شخصیت می باشد.

«هشر» (جزف گوردن لویت) یک مرد تنها و منزوی است. او از همه چیز و همه کس تنفر دارد. به موهای بلند روغنی اش و خالکوبی هایش خوش است. کم غذا می خورد و بیشتر سیگار دود می کند. او در ون خودش زندگی می کند، تا اینکه با پسرچه ای بنام «تی جی» آشنا می شود...

«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند...